زرتشت پیامبر خدا نه بود  بلکه پیام آور اهورا مزدا بود!!

زرتشت پیامبر خدا نه بود بلکه پیام آور اهورامزدا بود!!

پیش ازینکه به فرضیه «زرتشت پیامبر خدا بود یا نه » ضرورت است زرتشت را به معرفی بگیریم:

زرتشت زاده سرو کاشمر پدرش پوروشَسپ (یعنی صاحب اسبان خاکستری) و مادرش دوغدو نام داشت. نام خانوادگی وی اِسپَنْتْمان (زرتوشتره سپیتامه) بود. حاصل ازدواج پوروشسپ و دغدو پنج پسر بود که زرتشت سومین آن‌هاست. و نوشته‌ اند که چون زرتشت به‌دنيا آمد به‌جای آن‌که مانند همه ی نوزادان گريه کند، لبخند زد. واین لبخند زدن را معجزۀ پیامبری وی قلمداد می کنند که غیر عاقلانه ومضحک است.

گویند زرتشت استان «کاشمر» زاد گاهش را آباد نموده است. راجع به آن در بسیاری از متون کهن مطالبی نگاشته شده است، از جمله در تاریخ بیهقی و معجم ‌البلدان از علاقه ایرانیان به سرو کهن کاشمر سخنان بسیاری به میان آمده است.در مورد پدر و مادر زرتشت جز نام آن ها، هیچ اطلاعی در دست نیست. اما نام زرتشت، که احتمالاً «دارنده شتر زرد» معنا می دهد و نام های خويشاوندان او، همه دلالت بر مردمی می کند که به طور سنتی گله داری می کردند. آنچه به احتمال می توان حدس زد، آن است که آموزش ابتدايی زرتشت از هفت سالگی آغاز شده بود و از آن لحظه به بعد، به سبب وسعت آنچه که می-‌بايست فراگيرد، شب و روز به ياد گرفتن می گذارنيد.

تاريخ گذاری روی داده های زندگی زرتشت را تنها در آثار سنتی می توان يافت. از آن‌جا که در فاصله های ده سال به ده سال ذکر می‌شوند، آشـکار اسـت تصنعی می‌باشـد.

روایات سنتی زرتشتيان حاکی بر آن است: «زرتشت در سن پانزده سالگی دانش های زمان خود را فراگرفته بود. از همان‌زمان بود که، در درستی باورهای کهن آريايی و پرستش خدايان گوناگون، ترديد کرد و به‌جستجوی حقيقت برخاست. و به گفتۀ جان بایر ناس، «در سن پانزده‌ سالگی نزد آموزگاری به شاگردی پرداخت و از او کشتی دریافت کرد(تاریخ جامع ادیان، ص ۱۰۳ و کتاب دیدی نو از دین کهن (فلسفه زرتشت)، ص ۳٧) در بيست سالگی بدون ‌رضايت پدر و مادرش، خانۀ پدری را ترک گفت، تا به سير آفاق و انفس بپردازد. اینکه اين روايت چقدر به حقیقت نزدیک است، این مسئله جداست اما این واقعیت است که زرتشت ابتدا به جنگل کاشمر پناه برده واین پیام (اوستا یعنی پیام مزدیسنا) را دریافت میکند وخود را پیام آور اهورامزدا(همان که یک تعداد مرد اورا خدای زمینی میخوانند) معرفی می کند.

سرانجام، پس از سال ها «بررسی و تفکر درباره ی آفرينش، و موشکافی در موردآنچه آموخته بود، سپس بينش زرتشت در مورد اهورا مزدا انکشاف نمود وحامل اسرار آیین از طرف اهورا مزدا گردید، باز «بدو فرمان داد که پيامبری دين مزديسنا و رسالت خود را اعلام دارد. زرتشت به راهنمايی مردم پرداخت. اما کرپنان، اوسيگ‌ها و کويان که بزرگان و پيشوايان دين کهن آريايی و فرمانروايان محلی بودند» به دشمنی با او برخاستند و برای نابودی او به تکاپو افتادند. (اسطورۀ زندگی زردشت، ص ۴۱ و42)

چون مردم آن دیار دروغبافی های آن را میدانستند وبه او اعتنایی نه کردند وتنبیه اش کردند از آنجا فرار کرد. در سياهی نا اميدی روحش فرياد برآورد که( تاريخ کيش زرتشت، ج ۱، ص٢۶٠ ) به کدام سرزمين روی آورم، به کجا روم، [از که] پناه جويم؟ از آزادگان و ياورانم دور می‌دارند. برزگران و فرمانروايان دروند سرزمين [دهيو] خوشنودم نمی کنند (پیامبر از یاد رفته، ص ۱۳۵؛ به نقل از یسنا، هات ۴۶، بند ۱)

بنابراین، وی از قبیله خود می‌گریزد. و به کی‌گشتاسب، فرمانروای بلخ، پناه می‌برد (خراسان یزرگ مهد آیین زرتشت، ص ۱۶؛ به نقل از: یسنای ۴۱ بند ۱ )

زرتشت زمانی که چهل ساله بود، به بلخ رفت و در آن‌جا از گشتاسب خواست تا به آیین وی درآید؛ گشتاسب پس از مشورت با جاماسپ و فرشوشتر آیین تازه (مجوسی) را پذیرفت و زرتشت، پس از آن توانست دین خود را گسترش دهد. (خراسان بزرگ مهد آیین زرتشت، ص ۱۶)

زرتشت سه بار ازدواج کرده بود. نام زن نخست و دوم او ذکر نشده است؛ زن سوم او هووی نام داشته، از خاندان هووگوه و بنابر روایات سنتی دختر فرشوشتره (فرشوشتر) بوده ‌است (اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، ص ۱۰۴۶)

بالآخره زرتشت در هنگام یورش ناگهانی قبایل تور، در بلخ به‌دست یک تورانی کشته شد، در کتاب‌های پهلوی نام قاتل وی تور برادر وَش یاد شده ‌است. ( ایران، آیین و فرهنگ، ص ۱۴۰ و پیامبر از یاد رفته، ص ۱۴٧)

از آن‌جا که اسلام، صریحاً آیین مجوسی را باطل وگمراه کننده اعلام کرده است و پیامبر کاذب «زرتشت» را نه تنها یک مؤحد نمی داند بلکه او را یک مشرک معتقد به وحدت، قلم داد میکند به این معنی که هرکس یک بُت را بیپرستد یا هزار بُت را در نظام عقیده فرقی نمی کند، مهم آنست یک الله متعال واحد ولا شریک را از طریق فرموده های او بشناسد نه از طریق عزلت وگوشه نشینی در جنگل.

از همه مهمتر زرتشت او خود را پیام آور اهورامزدا میداند! نه پیام آور خالق جهان، او خواسته مردمش را به آرمانهای خودش برابر می کند نه متوازن با فرامین وفرموده های خالق آسمان ها وزمین. پس هر کسی که زرتشت را پیامبر الله متعال میداند، امت پیامبر آخر زمان حضرت محمد(صلی الله علیه وسلم) محسوب نمیشود، برابر است که دو گوش وسیمای انسان را داشته باشد، یا دوشاخ ویک دم را، به هر ترتیب طعنه زدن به دین به هر اصطلاحی که با شد از مرز اسلام خارج است.  به گفته ای شاعر:

تـهـــــــــــــی از نـنـگ و نـامـت مـیـشـنـاسـم

بـه بـیـگـــــــــــــــــانـه غـلامـت مـیـشـنـاسـم

بـه هـر رنـگـی کـه خـواهـی جـامـه مـیـپـوش

مـن از طــــــــرز خــــــــرامـت مـیـشـنـاسـم

اکثر مفسرین همانند ابن کثیر دمشقی در تفسیر (تفسير القرآن العظيم ج3 ص41 و221و464) وامام فخر رازی در(التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب) ونیشابوری در(غرائب القرآن ورغائب الفرقان ج3 صص31- 222) وعبد الرحمن السعدی در(تيسير الكريم الرحمن في تفسير كلام المنان ج1 ص334) ضمن آیه های ذیل:

1-                ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ (سوره توبه:28)

2-                ﴿إنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا﴾ (سوره حج:17)

تفسیر این آیات قرآنی دو گونه تفسیر با خود دارد. یک نوع تفسیر این است که در این آیه مردم به سه گروه تقسیم شده‌اند: ۱. مؤمنان ۲. اهل کتاب: یهود، نصاری، صائبان و مجوسان ۳. مشرکان، این سه فرقه با ذکر اسم موصول ﴿الَّذِينَ ﴾ از هم جدا شده‌اند ؛ بنابر این مجوس از مشرکان شمرده شده و در ردیف یهود و نصاری و صابئان قرار گرفته است. دوم: درآیه ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ مجوس که مشتق از نجس  است که با حرف حصر ﴿إِنَّمَا﴾ قید شده است ومشر کین را در مجموع پلید خوانده است.

مفسران قرآن کریم در ذیل آیات فوق آورده است، آیین زرتشت از جمله ی کفار بوده واز جمله ای نجس ترین آنان است، زیرا در آیات فوق آنان را نجس وآیین ایشان را مجوسی خوانده است، و در ردیف مشرکان آورده‌است.  و این اعتقاد امروزه در میان مسلمانان کماکان برقرار است. پس توصیه من برای ستیزه گران دینی اینست که مسلمانان را آزار ندهید، خاطر مسلمین را نیازارید. وتوصیه الله تبارک وتعالی را بپذیرید واختلاط دربین حق وباطل نیاورید: ﴿لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ (آل عمران:71) چرا حق وباطل را ترکیب می کنید درین ترکیب حق را می پوشانید در حالیکه ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ﴾ (بقره:252) این مسایل ها بارها بحث وتبیین شده است پس چرا دامنۀ ستیزه گری خویش را گسترش میدهید. وچرا همانند مشرکان شبهه می افگنید؟ وسد راه مسلمانان واقع می شوید؟، چرا مسلمانان را آزار میدهید: (بقرة: 109) و (آل عمران: 99) از کرنش خویش پشیمان شده توبه کنید وبر آلام مسلمانان نه افزایید.

 

فهرست منابع دینی:

1-    قرآن کریم به خط عثمان طه.

2- ابن کثیر دمشقی (وفات: 774هـ) (تفسير القرآن العظيم) أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي با تحقیق سامي بن محمد سلامة، دار طيبة للنشر والتوزيع، چ2، 1420هـ - 1999 م.

3-    فخر رازی (وفات: 606هـ) أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي الملقب به فخر الدين الرازي (التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب) دار إحياء التراث العربي ، بيروت، چ 3،  1420 هـ

4- نیشابوری  (وفات: 850هـ) (تفسیر غرائب القرآن ورغائب الفرقان) نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين القمي النيشابوري، با تحقیق: الشيخ زكريا عميرات، دار الكتب العلميه،  بيروت، چ1، 1416 هـ

5- عبد الله السعدی (وفات: 1376هـ) (تيسير الكريم الرحمن في تفسير كلام المنان) عبد الرحمن بن ناصر بن عبد الله السعدي  باتحقیق: عبد الرحمن بن معلا اللويحق، مؤسسة الرسالة، القاهره، چ1،  142هـ -2000 م

 

فهرست منابع تاریخی:

1- دانش‌نامه‌ی آريانا (دايرةالمعارف آريانا) این دانشنامه ثمره‌ی مساعی در حدود ۱٠٠ نويسنده از اكادمی علوم، پوهنتون‌ها و ساير نهادهای علمی در افغانستان می‌باشد، نشر شده درکابل، ۱٣۹۱ خورشيدی.

2- مهدیزاده کابلی، خراسان بزرگ مهد آیین زرتشت، مشهد: نشر نوند، چاپ اول - ۱۳۸۱ خورشيدی.

3- جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمۀ علی‌اصغر حکمت، ویراستاری پرویز اتابکی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۵ مرداد، ۱۳۸۵ خورشيدی.

4- مهر، فرهنگ، دیدی نو از دین کهن (فلسفه زرتشت)، تهران: جامی، ۱۳۸۰ خورشيدی.

5-اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۷۴ خورشيدی.

6- افتخارزاده، دکتر محمود رضا،کتاب (ایران، آیین و فرهنگ)، تهران،  رسالت ‌قلم‌.1377 خورشيدی

 

اضرار زنا با محارم  (نقدی بر نظریه دکتور سروش:« زنای با محارم یک حق است نه کاری غیر اخلاقی!»)

اضرار زنا با محارم

(نقدی بر نظریه دکتور سروش:« زنای با محارم یک حق است نه کاری غیر اخلاقی!»)

 

چکیده:

غریزه جنسی  یکی از مهم‌ترین غرایز بشر و عامل بقای نسل آدمی و یکی از نعمت های بزرگ پروردگار است که به انسان بخشیده است.  غریزه جنسی در دوران بلوغ و نوجوانی با گرایش به جنس مخالف، بروز می‌کند .اویک انگیزۀ میل فطری، روانی و بالآخره میل فیزیکی است که فرد را به طرف جهت خاصی درحرکت می ‌آورد و به «رفتار جنسی» می‌انجامد.

اسلام ارضای تمایل جنسی را  تنها در نظام خانواده و در پرتو ازدواج امری پسندیده به حساب آورده و به حفظ آن تأکید می ورزد، و به انسان‌ها اجازه داده تا تمایل جنسی خود را از طریق آمیزش با همسر خویش ارضا کنند.

برای اشباع، کاهش غریزه جنسی در شریعت اسلامی عملیه نکاح یا ازدواج  بکار رفته است که میتوان از زیانهای این غریزه جلوگیری نمود، ازین غریزه جنسی برای ازدیاد نسل اصیل وسالم  بشریت کارگر واقع میشود.

شیوه غیر شرعی برای اشباع غریزۀ جنسی، عمل زنا است که موجب گناه وجرم های متنوع انسانی میگردد. از دید طب تغیراتی درفطرت انسانی بوجود می آورد که مستوجب بیماری های کشنده و زیانهای مشکل افزای در زندگی میگردد.

پیشگفتار:

عمل زنا طوری است که مرد و زن نا محرمی بی آنکه عقد دائم یا موقت بخوانند با هم نزدیکی (همبستری) می نمایند. برابراست که این کار نا بخشودنی، از پیشروی صورت گیرد یا از عقب. یعنی مرد با زن نامحرم مقاربت و دخول نماید. این عمل حرام و گناهی بزرگ است.

زنا و رابطه نامشروع دو جنس مخالف، یکی از مفاسد بزرگ اجتماعی است که باعث خسارات جبران ناپذیری میگردد، به همین جهت است که دین اسلام آن را حرام دانسته و با آن شدیداً مبارزه می نماید ودر قرآن کریم برای آن مجازات های سنگینی درنظرگرفته شده است، از نظر قرآن عمل زنا گناه بسیار بزرگى است که خداوند در باره آن مى‏فرماید: «نزدیک زنا نشوید چرا که عمل بسیار زشتى است و راه و روش بدى است.» طبق فرموده  الله تبارک وتعالى: 

وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا [الإسراء: 32]

در آیه دیگری می‌فرماید: «و لیستعفف الّذین لایجدون نکاحاً حتّی یغنیهم الله من فضله [نور ، 33] «و آنان که امکانات ازدواج را ندارند، باید عفت نفس پیشه کنند تا خداوند آن‌ها را به لطف خود بی‌نیاز گرداند.» عفت نفس به معنی کنترل غریزه جنسی، امری بسیار پسندیده است و در مقابل آن انحراف جنسی امری مضر، قبیح و مذموم است.

ولی زنا با محارم دایمی (مادر، خواهر، خاله، عمه، خواهرزاده، برادرزاده) ویا محارم مؤقتی (خواهرزن، برادرزاده زن وخواهرزاده زن) بزرگتر و عظیمتر است،

همچنین این گناه به قدری عظیم و بزرگ است که خداوند متعال برای آن مجازات سنگینی قرار داده است و در باره زن و مرد مجردی که مرتکب این عمل زشت می شوند می فرماید: زن ومرد زناکار را صد تازیانه بزنید و نباید رأفت (و محبّت کاذب) نسبت به آن دو، شما را از اجراى حکم الاهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند. قال الله تعالى:  الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ [النور: 2]. وقال الله تعالى: فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ[ النساء: 25].

 و بر اساس روایات دینی، اگر زن و مردی که مرتکب این عمل می شوند هر دو یا یکی از آنان متأهل (دارای همسر) باشند حکم فردی که متأهل است قتل و اعدام است.  از شدت مجازات معلوم می شود که زنا گناهی بسیار بزرگ است.

طوریکه در احادیث متنوع از آنحضرت روایت شده است: وَعَنْ أبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: أتَى رَجُلٌ رَسُولَ الله صلى الله عليه وسلم وَهُوَ فِي المَسْجِدِ، فَنَادَاهُ فقال: يَا رَسُولَ الله إِنِّي زَنَيْتُ، فَأعْرَضَ عَنْهُ حَتَّى رَدَّدَ عَلَيْهِ أرْبَعَ مَرَّاتٍ، فَلَمَّا شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ أرْبَعَ شَهَادَاتٍ، دَعَاهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم فقال: «أبِكَ جُنُونٌ«قال: لا، قال»: فَهَل أحْصَنْتَ «قال: نَعَمْ، فقال النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم» اذْهَبُوا بِهِ فَارْجُمُوهُ. متفق عليه.

وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصّامِتِ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله صلى الله عليه وسلم: «خُذُوا عَنّي، خُذُوا عَنّي، قَدْ جَعَلَ الله لَهُنّ سَبِيلاً، البِكْرُ بِالبِكْرِ جَلدُ مِائَةٍ وَنَفْيُ سَنَةٍ وَالثّيِّبُ بِالثّيِّبِ، جَلدُ مِائَةٍ وَالرّجْمُ». أخرجه مسلم.

قال الله تعالى:  وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا [68] يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا [69] إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا [الفرقان: 68- 70]

عَنْ سَمُرَةُ بْنُ جُنْدُبٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ –في حديث الرؤيا مع الملكين، وفيه فقال الملكان-: وَأمَّا الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ العُرَاةُ الَّذِينَ فِي مِثْلِ بِنَاءِ التَّنُّورِ، فَإِنَّهُمُ الزُّنَاةُ وَالزَّوَانِي. متفق عليه.

عَن البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم بَعَثَ إِلَى رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةَ أَبِيهِ أَنْ يَقْتُلَهُ. أخرجه أحمد وأبو داود.

از احادیث فوق چنین برمی آید که عمل زنا یک گناه عظیم ونابخشودنی است، که با اجرای احکام جزا بالای زانی، گناه از وی ساقط میگردد، اما اثرات بجای مانده ازآن در حیات اجتماعی انسانان باقی می ماند.

بنا بر روایات دینی زنا بامحارم عظیم ترین گناه قلمدادگردیده است، ضمن اینکه زانی به سزای عملش میرسد، اما عذاب ویژه ای  درآخرت برایش در نظر گرفته شده است که دردناک ترین عذابها است. عَن البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم بَعَثَ إِلَى رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةَ أَبِيهِ أَنْ يَقْتُلَهُ. أخرجه أحمد وأبو داود. طوریکه درین حدیث به صراحت به قتل آن(مجرد یا متأهل) فرمان رفته است اما فقها برایش ازعذاب دیگری که در آخرت برایش داده میشود، خبر داده اند.

اضرار ناشی از روابط نامشروع با محارم

- درنتیجه عمل جنسی با محارم غریزه جنسی ازدیاد می یابد: دانشمندان علوم طب بعد از تحقیقات زیادی به این نتیجه رسیدندکه  عمل جنسی با محارم (مادر، خواهر، دختر، خاله وعمه و نواسه...) نیروی جنسی را کاهش نداده وباعث ازدیاد آن میگردد، حتی به غلیان غریزه جنسی می انجامد.

پیشینه این عمل مهلک بر میگردد بر یونان ومصر باستان، دولت و مردم مصر هماننددولت ناپلیون به نزدیکی های جنسی با محارم می پرداختند. شاه مصر غالبا با خواهر یا دختر خویش همبستر می شد. در بسیاری از شعرهای مصریان واژه خواهر و دختر به معنی عاشق و معشوق استفاده شده است. آنها پس ده ها سال به این نتیجه رسیدند که عمل جنسی با دختران و خوهران خود نیروی جنسی شان را کمتر نه می کند و همیشه سالم می ماند.

 هیرودوت  مؤرخ بزرگ قبل ازمیلاد می نویسد : بر هر زن بابلی واجب است که در مدت عمرش یک بار در معبد زهره (ونوس) حاضر شود و با یک مرد نزدیکی جنسی کند و مرد را بهره مند کند. زنان ثروتمند بابلی به دلیل فخر و مقام بالاتر اجتماعی خود از این کار شرم گین بودند و پس از اجرای مراسم جنسی با مردان دوباره با حالت پنهانی به خانه خود میرفتند. گذرگاهی نیز در بابل وجود دارد که مردان آنجا می نشسته اند و زنانی که عبور میکرده اند را انتخاب نموده و سپس به معبد می برده اند و به میل و رغبت زن با او سکس میکردند. و زنانی که از زیبایی برخوردارند پس از اجرای عمل جنسی فورا معبد را ترک می کردند ولی آنان که چهره ای ضعیف تر داشتند ساعتها همانجا می مانند. این کار که به فحشای مقدس مشهور بود.(تاریخ هیرودوت تحقیق جرج راولین سن ج3 ص405)

- فروپاشی خانواده: در نتیجه این تفکرات و نظریه پردازی ها، ما شاهد فروپاشی بنیان خانواده، به خطر افتادن پاکی رحم، قبح زدایی از معاصی، تخریب اعتقادات، ذائقه سازی و سایر مواردی که در آنها انسانیت لگدمال شده است، هستیم.

- عمل جنسی بامحارم باعث انحراف جنسی: در غلتیدن به انحراف، اسارت در دام‏ زینتهای شیطانی، نتیجه اجتناب‏ناپذیر شهوت به‏ دنیا و چشم فرو بستن از درک حقایق معنوی و زینتهای الاهی است. این از نوع کینه توزی های شیطان است که به خداوند قسم یاده کرده و عرض‏ کرد: قال ربّ بما اغویتنی لا زیننّ لهم فی‏ الارض و لا غوینّهم اجمعین(سوره حجر،آیه 39)یعنی خدایا به عزت تو قسم، چون مرا اغوا کردی(این سخن شیطان خود دلالتی است بر گمراهی و بی‏ادبی شیطان) من نیز دنیا را برای‏ بندگان تو زینت می‏دهم و آنان را منحرف‏ می‏کنم. (شهوت پرتگاه روح انسان، مجله تربیت ص 102، فصلنامه سال 1376)

انحراف جنسی از دیدگاه اسلام ، به رفتارهای جنسی گفته می‌شود که خارج از حدود فطرت و توأم با نگرانی و اضطراب است که از جمله آن ارتباط جنسی (اعم از نگاه های شهوت آلود، رد و بدل کردن کلمات شهوت آلوده، لمس و بوسیدن از روی شهوت و آمیزش) با محارم مثل مادر، خواهر،خاله ،عمه و...است .

-باعث اختلالات روانی: آثار انحرافات جنسی با محارم در زندگی خانوادگی انسان چنان آسیب‌رسان است که موجب اختلالات روحی و روانی خواهد شد. به همین جهت در آیات و احادیث پیامبر اسلام از آن به شدت نهی شده است.  و برای آن مجازات هایی شدید تر از مجازات های ارتباط نامشروع با غیر محارم تعیین شده است و این بیانگر آن است که مجازات روز جزای چنین عملی نیز شدید تر است.

قرآن مجید در این زمینه می فرماید:« حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خالاتُکُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی‏ أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ وَ رَبائِبُکُمُ اللاَّتی‏ فی‏ حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللاَّتی‏ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً»[ نساء: 23].

 « حرام شد برای شما ازداوج با مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادران رضاعی و خواهران رضاعی و مادر زن و دختران زن که در دامن شما تربیت شده‌اند اگر با زن مباشرت کرده باشید و اگر دخول با زن نکرده (طلاق دهید) باکی نیست که (با دختران او) ازدواج کنید و نیز حرام شد زن فرزند صلبی (نه زن پسر خوانده شما) و نیز حرام شد جمع میان دو خواهر مگر آن چه پیش از نزول این حکم کرده‌اند که خدا از آن درگذشت. زیرا خداوند در حق بندگان بخشنده و مهربان است.

فقها در این زمینه فرموده اند: "اگر کسى با یکى از محرم هاى خودمثل مادر و خواهر که با او نسبت دارند زنا کند، به حکم حاکم شرع باید او را بکشند."

در قانون مجازات اسلامی نیز آمده است: "زنای با محارم نسبی به هر شکلی مستوجب اعدام است" و در این حکم بین زن و مرد فرقی نیست.

تجاوز توسط محارم علاوه بر عواقب معمول تجاوز جنسی، عواقب جسمی و روحی شدیدی بر قربانیان دارد که علاوه بر تمامی پیامد های سوء تجاوز، دختران و زنان جوانی که توسط محارم مورد تجاوز واقع می شوند به شدت در خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی به ویژه باکتری مهبلی تریکوموناس، کلامیدیا و ایدز قرار دارند.

به لحاظ روانی نیز کودکانی که توسط محارم مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند بسیار بیشتر از دیگران به فحشا کشیده می شوند.

-کانون خانواده ازهم می پاشد: خانواده یکی از مقدس ترین مکان هایی است که همه افراد بشر در آن اتفاق نظر دارند. خانواده حامی کودکان و امن ترین مکان برای آن ها می باشد که حضرت علی فرمود: همانا بصیر کسی است که بشنود پس فکر کند … و از حوادث گذشته عبرت بگیرد

گروهی از افراد دارای پیوند سببی یا نسبی، که با یکدیگر زندگی می کنند، مانند یک زن و شوهر، همراه با فرزندان یا بدون آن ها، یا پدر و مادری منفرد به ضمیمه کودکان خود.

-        امنیت خانواده بهم زده میشود: در بین تمامی نهادهای اجتماعی، خانواده نقش و اهمیتی خاص و بسزا یی دارد. تمامی آنانی که در باب سازمان جامعه اندیشیده اند، بر خانواده و اهمیت حیاتی آن برای جامعه تأکید ورزیده اند. خانواده بزرگترین حامی نوجوان وکودک و تامین کننده آرامش و امنیت روحی ـ روانی اوست؛ امّا در عین حال خانواده تنها زمانی می تواند کارکرد خودش را به درستی انجام دهد که سالم باشد. و اگر خانواده به مکان ناامنی برای اهلش تبدیل شود آن وقت می توان تصور کرد که جامعه چه وضعیت نابسامانی خواهد داشت.

یکی از عواملی که امنیت و سلامت خانواده را در معرض نابودی قرار می دهد، خشونت و تجاوز جنسی به محارم ونوجوانان است.

-        بدترین عمل جنسی: مقصد ازین نویشتار تجاوز به کودک و زنای با محارم می باشد. ساده ترین تعریف تجاوز جنسی به کودک عبارت است از انجام دادن عمل جنسی توسط بزرگسالان با کودکان بر خلاف رضایت آن ها یا زیر سن رضایت. زنای با محارم به روابط جنسی میان خویشان نزدیک (محارم) اطلاق می شود.

بدترین نوع تجاوز، تجاوز جنسی توسط محارم خونی همانند پدر، برادر، و… می باشد که عواقب بسیار بد روانی بر متجاوز و قربانی (هردو) دارد. این نوع تجاوز در کشورهای پیشرفته و مدرن به صورتی فراگیر ظهور کرده و به مرور در آن کشورها به صورت یک هنجار اجتماعی در خواهد آمد.

-        علل تجاوز به کودکان و محارم نزدیک: در خصوص این که چرا چنین عملی در بین انسانان شیوع یافته سخن های فراوانی گفته شده است. طبق تحقیقات انجام شده تنها تعداد اندکی از مرتکبین تجاوز جنسی نسبت به کودکان از نظر روانی بیمارند. به عبارت دیگر ، نمی توانیم کشش بزرگسالان را برای آمیزش جنسی با کودکان را بر حسب اختلال روانی تبیین کنیم.

به نظر بسیار از جامعه شناسان مسئله بیشتر به دسترسی پذیری و قدرت مربوط می شود. کودکان در درون خانواده موجوداتی وابسته اند و در برابر درخواست ها و فشارهای والدین بسیار آسیب پذیرند.

بطور کلی، محققین عوامل گوناگونی را که موثر در گزینش قربانی توسط مجرم می باشند، تشخیص داده اند که با ترکیب این عوامل پنج طبقه کلی تشخیص داده شده است که این پنج عامل در درون خانواده ای که دین در آن جایگاهی ندارد، جمع می باشد.

آن پنج عامل عبارتند از:همجواری یا نزدیک بودن ، جاذب بودن قربانی، قابلیت وصول و دسترسی ، قابلیت کنترل مجرمین، خطر مجرمین هنگام طرح ریزی.

در این جا بهتر است دسته ای از علل که می تواند ولو به صورت جزئی در تجاوز به محارم نقش داشته باشد، ذکر می شود:

-        عدم رعایت حریم عفاف در برابر کودکان در جوامع مدرن: یکی از معضلات جوامع مدرن عدم رعایت نکات اخلاقی خصوصاً روابط جنسی در نزد سایر اعضای خانواده بویژه کودکان می باشد.

در زمینه روابط زوجین، اسلام توصیه های مهمی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:

فرمودند مرد نباید وقتی کودکی یا نوجوانی در اتاق باشد با زنش مقاربت کند، چرا که این امر موجب تمایل آنها به زنا می شود. در حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده که فرمودند: قسم به کسی که جانم در دست اوست اگر مردی در حالی که کودکی در اتاق بیدار است و آنها را می بیند و صدای نفس هایشان را می شنود هرگز آن کودک رستگار نخواهد شد و در آینده منحرف خواهد شد.

چرا که کودکانی که شاهد صحنه ها و روابط جنسی والدین هستند دوست دارند همان وقایع و جریان را به مرحله اجرا و عمل درآورند. شوخی های رکیک و بدآموز لمس ها و درآغوش کشیدن ها، بوسه های توأم با نوازش و معنی دار احساسات آنها را بر می انگیزاند و اندیشه در باره آن وقایع تا مدت ها ذهن شان را به خود مشغول می دارد. کودکانی که تیز هوش ترند خیلی زودتر از آنچه پدران و مادران گمان می کنند، دراین زمینه اطلاعات بدست می آورند. البته گاهی ممکن است در ابتدا برای کودکان و حتی در مواردی نوجوانان معنای جنسی نداشته باشد، ولی آنان از این صحنه ها ذهناً عکس برداری می کنند و در مواردی ادای آن را درمی آورند. در تقلید از این رفتار، تدریجاً عمل غیر جنسی آنها که تنها صورت تقلیدی دارد را به عمل جنسی و یا میل وصول به هدف های جنسی تبدیل خواهد کرد که فرجام آن ممکن است بسیار خطرناک برای خود و جامعه باشد.

بررسی های تجربی نیز نشان داده است که دیدن روابط غریزی و شاهد معاشقه ها و مغازله ها بودن سبب تحریک و لااقل بیداری قبل از موقع کودکان است و زمینه ای می شود که اگر موارد مشابه ی پدید آمد کودکان در آن وادی بلغزند.

-        در خانوده ای که فرزندان نوجوان یا بالغ زندگی می کنند این آراستن ها بایستی به حداقل کاهش پیدا کند و یا رنگ و چهره دیگری بخود بگیرد و دور از چشم آنها اعمال گردد. زیرا دیدار این امور می تواند برای جوان تحریک کننده باشد. بررسی های علمی نشان می دهند که در این تحریک ها لغزش ها وانحرافات فرزندان،گاهی مادران کم و بیش، دانسته یا ندانسته دخالت دارند.

در این نوع خانواده ها احتمال روابط ناسالم و حتی تجاوز برادر نسبت به خواهر کوچکتر بیشتر است. بنابراین، خانواده ها بهتر است با رعایت حریم عفاف، سعی کنند فضای سالمی را برای فرزندان خود ترتیب دهند.

-        استفاده از آرایشهای تند در منزل:گاهی این عمل موجب گردیده است که بزهکار بالقوه را برای ارتکاب جرم وسوسه و اغوا می کند «برای مثال کشش جسمانی و روانی که به طور خودآگاه یا نا خودآگاه میان زن و مرد وجود دارد، فقط در مجرم وجود ندارد بلکه از طرف زن هم نسبت به مرد وجود داشته که در بسیاری از موارد انگیزه او را در حملة جنسی تا اندازه ای فراهم می آورد.

هرچند رعایت حجاب نزد محارم لازم نیست امّا باید توجه داشت که وقتی دختر جوان در نزد برادر بزرگتر خودش بدون ملاحظه با بدترین وضع ظاهر می شود. آن هم در جامعه ای که وسائل تحریک پذیری بسیار فراهم است احتمال شکسته شدن حریم بین این دو نفر و حتی گاهی تجاوز برادر به خواهر بسیار افزایش می یابد.

-        نمایش فیلم های مبتذل جنسی در محیط خانواده: نمی توان تردید کرد که دیدن فیلم های خشونت آمیز جنسی نگرش ها و بینش های بینندگان را عمیقاً تحت تأثیر قرار می دهند. البته این نوع فیلم ها تأثیر زیادی در تغییر اخلاق و روحیات تماشاچیان دارد. از پیامد های تماشای این فیلم ها ترویج هوسرانی به صورت ها وحشتناک و آزارگرانه در جامعه و حتی داخل محیط خانواده و رواج خرده فرهنگ های منحرفی که بر آزادی بی حدو حصر جنسی تأکید دارد، می باشد.

 

نقد نظریه دکتورسروش درموردعمل جنسی بامحارم

اما دریغاکه یکی از فیلسوف نماهای (نام نهاد مسلمان، با باورهای لائیک) برخدا وپیامبرش افترا بسته ومدعی مباح بودن نکاح(عمل جنسی) بامحارم است. میگوید:« زنای با محارم یک حق است نه کاری غیر اخلاقی!» (به گزارش سایت خبری"گرداب"که در۳۰ فروردين ۱۳۹۱) نعوذبالله.

سروش می‌گوید بر خلاف گذشته که عمل زنا با محارم، امری اخلاقا مذموم شمرده می‌شد، امروزه این رفتار یک "حق" شمرده می‌شود.

او اضافه می‌کند امروزه عمل جنسی بامحارم(اینسست)، یا همان زنا با محارم، یک حق است و هیچ کسی حق گرفتن گریبان مرتکبین را ندارد.

الله تبارک وتعالی میفرماید: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَR...انظُرْ كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ‏‏   [ أنعام ۲۱و۲۴].

ترجمه: ستمگارتر از دروغ باف (مفتری) چه کسی است که برخداوند دروغ  ببندد‌ [وتوجیهات  ناروای  به باری تعالی نسبت می‌دهد‌] وفرامی خداوند که بدون نقصان توسط آخرین سفیر الاهی بمارسیده است تکذیب می کند .... بنگرکـه آنان چگونه بـا خـویشتن نـیز دروغ می‏‎بافند، واز آیات قرآنی توجیهات نامطلوب عقلی می نمایند [این هزیان وياوه‌ گویی ايشان‌ را به گمراهی نا متناهی سوق میدهدکه هرگز راه راست ودرست را دریافت نمیکنند]..[بدین  سبب  ایشان  را  از  فایدۀ عـقل و گوش مـحروم کرده‌ایـم]. (تفسیر فی ظلال القرآن، دکتور خرمدل، [انعام ۲۴و۲۱ ].

عده ای خودباخته دیگری هم در مسیر دکتورسروش قدم برداشته وخواهان اجرایی شدن عمل زنا بامحارم هستند، این هوس رانان بجای آن که از استعداد خود برای ترقی وتعالی واصلاح بشریت کار بگیرند برای تباهی وهوسرانی بشریت نظریات را مطرح کرده وجامعه را به فساد وتباهی می کشانند آنان بجای آنکه دنیای ما را تغییردهند، تلاش دارند دین وآخرت ماراهم از ما بگیرندکه سرانجام نه دنیای داشته باشم ونه دین وثمره آخرت.

دیدگاه ها و تئوری پردازی های دکتور سروش همواره مخالفتهایی را در بین مسلمانان  برانگیخته‌ است. این نظریه ای وی باعث شده بار دیگر نام سروش بر سر زبان ها بیفتد.

مثالهایی که او برای تایید گفته های خود می زند بسی شگفت انگیزتر از تئوری پردازی های اوست، او میگوید: «در گذشته ارتباط جنسی با محارم اخلاقا ممنوع بوده ولی امروزه به عنوان یک حق شناخته می شود و چنانچه رضایت طرفین باشد مشکلی ندارد. در گذشته ارتباط یک زن شوهردار اخلاقا مذموم بوده ولی امروزه یک حق محسوب می شود. یعنی اگر زنی چنین کاری کند هیچ قانونی حق ندارد گریبانش را بگیرد. حتی اجازه ندارد به اندازه یک جای پارک نامناسب او را جریمه کند. بی اخلاقی در گذشته، امروز به عنوان حق مجاز می شود.»

اظهار نظرهای وی در جلسه پرسش و پاسخ که در دانشگاه تورنتو برگزار شد، تعجب مسلمانان را برانگیخت. وبرخی از مراجع مسلمان وی را لائیک (بی دین) خوانند.

اظهارات سروش که خود را یک مدرس مسائل دینی می داند بازتاب گسترده ای در رسانه های بیگانه داشته است.

او دیدگاه خود را در این جلسه پرسش و پاسخ این گونه پایان می دهد: «نزاعی بین حق و اخلاق در گرفته است. بسیار چیزهایی که در گذشته غیر اخلاقی بود، امروز به عنوان حق ایجاد شده است. ما اگر می خواهیم در این رابطه اظهارنظر کنیم باید از این دیدگاه وارد شویم.»

دکتور کریم سروش میگوید: در گذشته ارتباط جنسی با محارم اخلاقا ممنوع بوده ولی امروزه به عنوان یک حق شناخته می‌شود و چنانچه رضایت طرفین باشد، مشکلی ندارد.

او به راحتی دین مداران(دینداران) را حیوانی تکلیف گرا خطاب می کند که اجازه هیچ انتخابی را ندارد و مجبور به تکلیفی است که دین برای آنها قائل می شود و هیچ حقی برای انسان ها قائل نیست. تاکید سروش بر حقوق به جای تکلیف نشان از نگاه مغرضانه او به فریضه ای است به نام دین. نظریه ای آنقدر مهلک که حتی احساسات غیر مسلمان یعنی اهل کتاب (یهود ونصاری)را برانگیخته است.

او با مخالفت با "حرام خواندن همجنس‌گرایی از نگاه شرع" دین‌مداران را یکی از گروه های جامعه تلقی می کند و می گوید: «داخل حوزه دینی که تکلیفشان روشن است اما بیرون از فضای دینی کمی اوضاع فرق می کند.» او گریزی به جوامع دین‌مدار می زند و می گوید: «ممنوعیت های شرعی برای سن تکلیف است. انسان های امروزی مایلند یک انسان حق مدار باشند تا یک حیوان تکلیف گرا.»

او با نام بردن حقوق انسانی مانند: حقوق جنین، حقوق درختان و... و با ذکر حقوق همجنس گرایان سعی  دارد، این حقوق را متوازن وعدالت گونه قلمداد نماید. او همجنس‌گرایی را یک حق می داند و به خود اجازه اظهار نظر در رابطه با چنین حقی را نمی دهد در حالی که تمامی ادیان با همجنس گرایی مخالفت صریح خود را اعلام داشته اند.

سروش مهمترین چالش در جامعه اسلامی را چالش میان اخلاق و حقوق می داند. او می گوید: «بسیاری از مسائلی که در گذشته غیر اخلاقی بوده امروز تحت عنوان حق اخلاقی محسوب می شود.» (سایت خبری"گرداب" که در۳۰ فروردين ۱۳۹۱منتشرشد)

نکته قابل ذکر این است که با وجود شیوع قابل توجه این بیماری مهلک در جامعه و اثرات و عوارض روحی و جسمی بعضا شدید و خرد کننده آن بر افراد اغلب کارکنان وشاغلین بخش های طبی بندرت ممکن است از مراجعین خود در این رابطه سوالی بپرسند. باید به داکتران تذکر داد که همانطور که در شرح حال های معمول خود در مورد اعتیاد به سیگار یا مصرف الکل از مراجعین خود سوال میکنند باید آزارهای جنسی را هم بعنوان یک علت شایع بسیاری از مشکلات متعدد خانم ها مد نظر قرار بدهند.

نتیجه گیری:

در نتیجه میتوان گفت: البته اگر کسی (نعوذ بالله) مرتکب چنین عمل قبیحی شده باشد باید بین خود و خدای خود از کار خود توبه کند و امید به رحمت پروردگار داشته باشد، و لازم نیست که با اقرار خود مقدمات اجرای این حکم را برای خود فراهم آورد. رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «هر مرضی دارویی دارد و داروی گناهان استغفار و طلب عفو از پیشگاه ذات پاک الاهی است».  توبه که به معنی پشیمانی واقعی از معصیت است، موجب بخشش گناه شده و صفحه قلب را از آلودگی پاک و تیرگی را مبدّل به روشنایی می سازد.

توبه کار واقعی خود را از مجالس گناه دور می دارد و از عواملی که گناه را وسوسه و تداعی می کند، برحذر می باشد و خود را در پیشگاه خدا شرمنده می بیند و همواره در صدد کسب رضای او می باشد. گناهانى که خداوند حد براى آن‏ها مقرر داشته مانند زنا، واجب نیست کسى براى جبران گناهش نزد حاکم شرع اقرار کند تا بر او حد جارى نماید، بلکه توبه زناکار، پشیمانى از گناه و عزم بر ترک آن در آینده و سعى در استغفار مى‏باشد. در این جهت فرقى بین زنا و گناهان دیگر نیست.

اما باید توجه نماید که در مواردی این کار قبیح، احکام شرعی خاصی را در پی دارد که باید به آنها ملتزم باشد؛ مثلا در رساله های عملیه آمده است: اگر انسان پیش از آن که دختر عمه یا دختر خاله خود را بگیرد با مادر آنان زنا کند، دیگر نمى‏تواند. با آنان ازدواج نماید.

فهرست منابع:

1-   قرآنکریم

2-   صحیح البخاری

3-   صحیح المسلم

4-   سنن ابو داوود

5-   سنن أحمد

6-   تفسیر فی ظلال القرآن سیدقطب باترجمه دکتور مصطفی خرمدل.

7-   (شهوت پرتگاه روح انسان، مجله تربیت ، فصلنامه سال 1376هـ

8-   سایت خبری"گرداب"که در۳۰ فروردين ۱۳۹۱هـ

9-   تاریخ هرودوت تحقیق جرج راولین سن 1346هـ

نحوۀ کاربرد واستخدام واژه ها در پروسۀ تحقیق

نحوۀ کاربرد واستخدام واژه ها در پروسۀ تحقیق

استاد شریف الله غفوری

استاد و رئیس دانشکده تعلیم وتربیه

مؤسسه تحصیلات عالی پیمان

 

تعریف واژه

«واژه» کوچک‌ترین شکل معنادار متشکل از چند حرف است، که می تواند به‌تنهایی به‌کار رود. اگر به تنهای معنای مستقلی از خود بُروز ندهد واژه شمرده نمی شود.  

ودر اصطلاح: مجموعه حروفی که یک واحد را تشکیل میدهد، «واژه» یا  «کلمه» نامیده میشود. دانایان دستور زبان فارسی، کلمه را معمولاً به نُه بخش تقسیم می‌کنند: اسم، صفت، عدد، کنایه، فعل، قید، حرف اضافه، حرف ربط، صوت. بطور مثال: «-انه» در واژه‌هایی مانند مردانه، زنانه، مهربانانه، دارای معنای ویژۀ خود است،  واژه های که به تنهایی به کار برده میشود ومعنای مستقلی نمی دهد ، واژه نه بوده ولیکن این واژه است که به بخش‌های کوچک‌تری ارتباط دارد که به آن‌ها تکواژ گفته می‌شود.

تکواژ: کوچکترین بخش کلمه است که در بسیاری از موارد یک کلمۀ مستقل محسوب شده و در برخی موارد نیز کلمه به حساب نمی‌آید. واژه به‌طورکلی به سه دسته تقسیم می‌شود که عبارت‌انداز: 

اسم، فعل وحرف! وتقیسمات دیگر مانند: صفت، ضمیر، قید، صوت، اینها اجزای هستند که به بخشهای  یکی از اقسام سه گانه ارتباط دارند مثلاً آهو یک اسم و سبزیک صفت(شبه اسم) است.

اصطلاح

اصطلاح را بر عرف خاص اطلاق می کنند یعنی اتفاق گروهی مخصوص از مردم بر نقل کلمه ای از معنای نخستین و استعمال آن در معنای دیگر به سبب مناسبتی چون عموم وخصوص یا مشارکت آن دو در امری یا مشابهت ایشان در وصفی یا جز از اینها. و بالآخره می‌توان گفت که به زبان دانشمندان وپژوهند گان وزبان علمی، کلمه اصطلاح هم یک اصطلاح است. (التعریفات جرجانی ص22) و(الکلیات، ابو البقاء الرندی، ص۶۸) و(کشاف اصطلاحات الفنون ج۱، ص۸۲۲).

اصل متن به زبان عربی چنین است «الإصطلاح هو العرف الخاص و هو عبارة عن اتفاق قوم علی تسمیة شيء باسم بعد نقله عن موضوعه الأول لمناسبة بینهما کلا عموم والخصوص او لمشارکتهما فی أمر او مشابهتهما فی وصف أو غیرها.»

چنانچه آقای جعفری لنگرودی درکتاب فرهنگ حقوقی می نویسد: اصطلاح عبارت است از لفظی که در رشته و فن ویژه‌ای معنی لغوی خود را از دست داده و برای رساندن مقاصد علمی و تفهیم مطلب فنی بکار میرود، اصطلاحات گاهی الفاظ کوتاهی است که معانی مهم و برجسته و زیادی را ادا می‌کند، و  مفاهیم دقیق علمی را ظاهر و روشن می‌سازد بر خلاف لغت که چنین نیست. ( فرهنگ حقوقی، لنگرودی ص4-6)

رویکردهای پروسه تحقیق

رویکرد: این واژه با کار برد جدید، در فرهنگ به معنای روش پیشگیری آمده است  وهمچنان به معانی همچون روی نهادن، روی آوردن، نگرش توجه، رو به سوی چیزی یا به کسی آوردن، موضع گیری، جهت گیری نسبت به موضوعی خاص ، جهت گیری در تصمیم سازی و تصمیم گیری های راهبردی و یا تاکتیکی، کاربرد دارد. مانند: رویکرد به ما می گوید در تنظیم برنامه های خود باید به کدام سو حرکت کنیم. 

تعریف رویکرد: این کلمه «Approach»  مرادف کلمه رویکرد است. این کلمه دارای چند معنی است. یکی از معانی آن که در فارسی بیشتر مورد توجه است شکل "فعلی" آنست که به معنی شروع به «درگیر شدن با یک مشکل و یا تکلیف به صورتی خاص» است (نرم افزار فرهنگ آکسفورد). در معنای اسمی هم به معنی «راهی برای درگیر شدن با چیزی یا کسی و راهی برای انجام دادن یا فکر کردن درباره چیزی مانند یک مشکل» به کار می‌رود. معنای دیگری که ممکن است در فارسی به کار گرفته شود معنی «راه» است؛ راهی که به مکانی منتهی می‌شود (نرم افزار فرهنگ آکسفورد).

با توجه به اینکه پروسه تحقیق راهکردهای عملی را در بر میگیرد که در مسیر ومحور تحقیق  از آن کار گرفته میشود وهر محقق وپژوهشگر ضرورتاً باید این مراحل را در انجام تحقیق سپری کند، بدون سپری کردن آن نه میتوان یک دست آورد تحقیقی خوب را ارایه نمود. رویکرد تحقیق دارای مبانی فرا نظری (ریشه شناسی، واژه ‏شناسی، معرفت‏شناسی) متفاوتی از همدیگر هستند و تفسیرهای متفاوتی از ماهیت پژوهش ارایه می‏دهند، رویکرد پروسۀ تحقیق از این عملکرد مستثنا نیست و با توجه با مبانی فرانظری خود تفسیر ویژه‏ای از ماهیت پژوهش ارایه می‏دهد.

دراین نویشتار سعی شده است، سه رویکر مهم در نحوۀ استخدام واژه ها در نویشتار فارسی که ضرورت مبرم هر پژوهشگر ونویسنده است مفصلاً معلومات ارایه میگردد. از جمله اصول وقواعد املا در زبان فارسی، نحوۀ ویرایش در زبان فارسی و حروف چینی کمپیوتری در زبان فارسی که همه اصول اساسی ومؤثر در پروسه تحقیق فارسی را، جهت مطالعۀ شما علاقمندان گردآورده ایم.

 

کاربرد واژه ها درتحقیق

یکی دیگر از مراحل انجام تحقیق کاربُرد واستخدام واژه ها در تحقیق است که محقّق باید آنرا در طرح تحقیق خود بیان نماید، همچون کاربرد هایی که در انجام تحقیق متصور است. در این قسمت پژوهشگر بیان می کند که کاربردهایی تئوری وعملی تحقیق چه چیزی هستند وتحقیق وی چه کمک هایی را به جامعه عملی نموده وهمچنین چه مشکلاتی را حل خواهد نمود.(روش تحقیق در علم حقوق، آل کجباف، ص91)

 

اصول املایی برخی واژه ها وآیین نگارش و ویرایش

یکی از قسمت های عمده در تحقیق اصول املایی واژه هاست، بدون در نظر گرفتن آن در تحقیق، با اشتباهات املایی برخورد کرده واز ارزش تحقیق کاسته میشود،  اصول املای فارسی چند دسته‌اند:

(1) اصولی که در کتاب‌های دیگر با نامی دیگر آمده‌اند؛ مانند «اصل همانندی خواندن و نوشتن» که در کتاب‌های دیگر، با نام «اصل تطابق مکتوب و ملفوظ» آمده است.

(2) اصولی که در کتاب‌های دیگر با نامهای دیگر آمده است؛ مانند «اصل قاعده‌مند ‌سازی شیوه‌ی املای سازه‌های همگون» (اصل قاعده‌مندی).

(3) اصولی که در کتاب‌های دیگر نیز آمده‌اند، ولی تعریف ارایه‌شده برای آن‌ها در این کتاب متفاوت است؛ مانند «اصل حفظ زیبایی واژه» و «اصل اختیار اشهر».

مهم‌ترین اصول شیوه‌ی خط فارسی به شرحی است که در پی می‌آید بدان مرتبط است.

1.1.1- اصل فراگیر بودن قاعده (اصل فراگیری)

(1) بهترین شیوه‌ی املأ، شیوه‌‌ای است که با یادگیری قواعد آن بتوان روش نوشتن همه‌ی واژه‌ها را آموخت؛ یعنی قواعد آن باید آنقدر فراگیر باشد که در نوشتن همه‌ی اشکال واژه‌ها، صورت املایی را برای یادگیرنده مشخص کنند. البته برخی قاعده‌ها نیز ممکن است استثناهایی هم داشته باشند، ولی استثناها نیز به‎علت آن که شیوه‌ی نوشتن واژه‌های دیگری را مشخص می‌کنند، به فراگیر شدن قاعده کمک می‎کنند. در هر صورت، شیوه‌ی املا باید صورت املایی همه‌ی واژه‌ها را برای یادگیرنده مشخص کند. برای مثال، یکی از مواردی که قواعد هیچ یک از شیوه‎نامه‎های موجود درباره‌ی آن فراگیر نبوده است، شیوه‌ی نوشتن واژه‎های مرکب است.

(2) بنابر آن‌چه گفته شد، هر یک از قواعد وضع شده برای شیوه‌ی املای فارسی باید دارای یکی از دو ویژگی زیر ـ با اولویتی که درپی می‌آید ـ باشند:

(1.2) قاعده باید فراگیر باشد و هیچ استثنایی نداشته باشد.

(2.2) قاعده باید فراگیر باشد و کم‌ترین استثنا را داشته باشد.

به زبان دیگر، بهترین قاعده قاعده‌ای است که کم‌ترین استثنا را داشته باشد؛ و بهتر از آن، قاعده‌ای است که هیچ استثنایی نداشته باشد.

(3) هرگاه قواعد شیوه‌ی املای فارسی در «نداشتن یا کم داشتن استثنا» از ویژگی‌های پیش‌گفته پیروی نه کنند، فراوانی استثناهای قواعد، حفظ ویادگیری آن‌ها را دشوار می‌کند. برای مثال، در شیوه‌نامه‌های کنونی، برای «ها»ی جمع دو شیوه‌ی رایج وجود دارد:

(1.3) چسبیده نویسی؛ مانند: کتابها، سنگها، فرشها و ...

(2.3) جدانویسی؛ مانند: کتاب‌ها، سنگ‌ها، فرش‌ها و ...

بنا بر اصل فوق اگر شیوه‌ی «چسبیده نویسی» را بگزینیم، مجبور خواهیم بود «هشت استثنا» را برای همیشه مراعات کنیم:

استثنای اول جدا نویسی: پس از «ی» ساکن؛ مانند: خط‌مشی‌ها، زردپی‌ها، نی‌ها و مانند این‌ها.

استثنای دوم جدا نویسی: پس از «ـه/ ه»ی ناملفوظ؛ مانند: دره‌ها، ساقه‌ها، تاقچه‌ها و مانند این‌ها.

استثنای سوم جدا نویسی: پس از «ـه»ی پایانی ملفوظِ چسبیده به حرف دیگر؛ مانند: به‌ها، پیه‌ها و مانند این‌ها.

استثنای چهارم جدا نویسی: پس از «ط» و «ظ»؛ مانند:  احتیاط‌ها و محافظ‌ها و مانند این‌ها.

استثنای پنجم جدا نویسی: پس از همزه‌ی پایانی؛ مانند:  منشأها، خلأها و مانند این‌ها.

استثنای ششم جدا نویسی: هنگامی‌که مفرد واژه‌ای منظور باشد، نه جمع آن؛ مانند: «اصلاح جوامع به ربانی ها(امثال وفاداران پروفیسور برهان الدین ربانی) نیاز دارد».

استثنای هفتم جدا نویسی: هنگامی‌که با چسبیدن آن، حرف‌های به هم‌ چسبیده‌ی واژه، بیش از هفت حرف شود؛ مانند:مرکانتیلیست‌ها، مستضعف‌ها، مستمسک‌ها و مانند این‌ها.

استثنای هشتم جدا نویسی: برخی شیوه‌نامه‌ها، «ها»ی جمع را پس از هر گونه «ه»ی پایانی مستثنا دانسته‌اند؛ مانند: کوه‌ها، روباه‌ها، شکوه‌ها، جاده ها، دانشکده ها، بتکده ها، قرار گاه ها، دانشگاه ها و آرامگاه ها، مانند این‌ها.

ولی اگر شیوه‌ی «جدانویسی» را بگزینیم، نیازی به افزودن این همه استثنا به یک قاعده، و به‌خاطر سپاری آن‌ها نیست؛ در نتیجه «ها»ی جمع را در همه‌ی واژه‌ها جدا می‌نویسیم.

این اصل، در قواعد بسیاری، از جمله قواعد مربوط به «این، آن، اند، بی، تر، ترین، چه، هم، همان، همین، هیچ و...» کاربرد دارد.

(4) هم‌چنین برپایه‌ی این اصل، هر قاعده باید همه‌ی سازه‌های همگون را به‌طور برابر دربرگیرد. منظور از سازه‌های همگون سازه‌هایی است که دست کم دارای یک ویژگی مشترک هستند و می‌توانند در یک گروه‌واژه گنجانده شوند؛ برای مثال، دو واژه‌­ی «پی‎روی» و«پی‎ریزی» دارای ویژگی‎هایی مشترک هستند: هر دو، اسم مصدرند، سه‌هجایی‌اند، جزء نخست آن‌ها به «ی» پایان یافته، جزء دوم آن‌ها با «ر» آغاز شده و حذف واجی نیز در آن‌ها صورت نه گرفته است. (نگارش و ویرایش، احمد سمیعی گیلانی، ص 201)

بنابر این هر دو باید جدا نوشته شوند و نوشتن «پی‎روی» به‎صورت «پیروی» درست نیست. به زبان دیگر، به همان علت که واژه‌های پی‌ریزی، نی‌بری، صف‌کشی و ... را ـ که همگی اسم مصدر سه ‌هجایی هستند ـ جدا می‌نویسیم، باید واژه‌های «پی‌روی»، «دل‌بری‌»، «سنگ‌بری» و ... را نیز ـ که اسم مصدر سه‌هجایی هستند- جدا بنویسیم. به همین ترتیب، به همان علت که واژه‌ی «رهبری» (اسم مصدری که حذف واجی در آن صورت گرفته است؛ یعنی در اصل، راه‌بری بوده است) را چسبیده می‌نویسیم، واژۀ «نگهداری» (اسم مصدری که حذف واجی در آن صورت گرفته؛‌ یعنی نگاه‌داری بوده است) را نیز چسبیده می‌نویسیم. برپایه‌ی همین اصل، جفت واژه‌هایی که درپی می‎آیند، همگی همگون (دارای ویژگی‎های مشترک) هستند و مانند هم نوشته می‌شوند. در این جفت واژه‌ها، چسبیده ‌نویسی یک واژه و جدانویسی واژه‌­­ی دیگر درست نیست و هر دو باید یکسان نوشته شوند:

 

بنویسید

ننویسید

اسم فاعل:

زحمت‌کش، رحمت‌جو

زحمتکش، رحمتجو

اسم مصدر:

مصلحت‎بینی، راه‎سازی

مصلحتبینی، راهسازی

فعل:

می‌گوید، می‌لرزد

میگوید، میلرزد

صفت:

هم‌کلاس، هم‌پرواز

همکلاس، همپرواز

از این پس، این اصل را به اختصار «اصل فراگیری» می‌نامیم.

 

2.1.2 ـ شیوه‌ی املای واژه‌های همگون اصل قاعده مند سازی

(1) هرگاه «رویکرد اختیار اشهر»، در یک «گروه‌واژه‌ی تنه» (مثلاً در گروه‌واژه‌ی پسوندها)، املای یک گروه‌واژه‌ی شاخه (مانند واژه‌های دارای تکواژ «گر») را چسبیده، واملای یک گروه‌واژه‌ی دیگر (مانند واژه‌های دارای تکواژ «وار») را جدا نشان دهد، و نتوان همه‌ی واژه‌های درون گروه‌واژه‌ی تنه (دراین‌جا، املای همه‌ی واژه‌های دارای پسوند) را به صورت یکسان نوشت (مثلاً نتوان همه‌ی واژه‌های پسوند‌دار را تنها به یکی از دو صورت چسبیده یا جدا نوشت) و در نتیجه نتوان برای همه‌ی آن‌ها قاعده‌ای یکسان و بدون استثنا یا با کم‌ترین استثنا تدوین نمود (یعنی نتوانند از «اصل فراگیری» پی‌روی کنند)؛ هر گروه‌واژه‌ی شاخه از قاعده‌ی ویژه‌ی خود پی‎روی خواهد کرد. در این موارد معمولاً هر گروه‌واژه‌ی تنه به دو نوع گروه‌واژه‌ی شاخه تقسیم می‌شود: (شیوه‌نامه و املانامه‌ی جامع خط فارسی، جمشید سرمستانی ص 33)

(1.1) دسته‌ی نخست، واژه‌هایی خواهند بود که از «قاعده‌ی بیشینه» (قاعده‌ای که پیش‌تر ازآن واژه‌ها را دربر گیرد) پی‌روی می‌کنند.

(1.2) دسته‌ی دوم، واژه‌هایی خواهند بود که از «قاعده‌ی کمینه» (قاعده‌ای که واژه‎هایی کم‌تر و مشخص را دربر گیرد) پی‌روی می‌کنند.

آن دسته از واژه‌هایی را که از «قاعده‌ی کمینه» پی‌روی می‌کنند، نمی‎توان استثنا نامید؛ زیرا طبق اصل فراگیری، قاعده‌ها یا نباید استثنا داشته باشند، یا باید کم‌ترین استثنا را داشته باشند. از این گذشته، هرگاه استثناها، خود، گروهی از واژه‌ها را دربر گیرند که واژه‌های فراوانی را در خود جای دهند، آن‌ها را «قاعده» می‌نامیم نه «استثنا»؛ زیرا استثنا، همان‌گونه که از نامش بر می‌آید، به «موارد اندکِ خلاف قاعده» گفته می‌شود. در نتیجه، هرچند شیوه‌ی نوشتن واژه‌ها در دو دسته‌ی نخست و دوم، «ناهمانند» است، ولی هردو از قاعده پی‌روی می‌کنند وقاعده‌مند هستند.

(2) هم‎چنین برپایه‌ی این اصل، حتی استثناها نیز باید مبتنی بر قاعده، دلیل و منطق باشند، نه مبتنی بر سلیقه؛ یعنی اگر املای اجزای یک گروه‌واژه‌‌ی تنه (مثلاً واژه‎های دوهجایی) باید به‌صورت چسبیده باشد، باید برای گروه‌واژه‌های شاخه‌ای که صورت املایی آن‌‌ها جداست، دلیل و قاعده‌ی مشخص داشته باشیم.

(3) نمونه‌ی روشن پی‌روی از این اصل در شیوه‌نامه‌ی املای این کتاب را می‌توان در مورد «ترکیب‌ها» یافت؛ زیرا همه‌ی واژه‌های همگون در ترکیب‌ها، از دو قاعده‌ی بیشینه و کمینه پی‌روی می‌کنند.

(4) هم‎چنین هرگاه اجزای یک گروه‌واژه‌ی تنه (مثلاً واژه‎های همزه‎دار) به چند گروه‌واژه‌ی شاخه تقسیم شوند و برای هریک نیز قاعده‎ای جدا تدوین شود، همه‌ی اجزای گروه‌واژه‌ی تنه، از اصل قاعده‎مندی (نه اصل فراگیری) پی‎روی می‎کنند. برای نمونه، صورت‌های گوناگون نوشتن همزه‌ در واژه‌های زیر، حاصل پی‌روی «واژه‌های همزه‌دار» از اصل قاعده‌مندی است. (راهنمای ویرایش، غلامحسین زاده، صص22-24)

آجل، مبدأ، لؤلؤ، مبدئ، سوء، ابتدا، جزء لاینفک، جزو کلاس، به‌جز علی، مأخذ، مطمئن، مآخذ، مؤمن، رئوس، جایز، مسائل، نایب، ائتلاف، قرائت، مسأله، اسرائیل و مسئول. این اصل را میتوان به اختصار «اصل قاعده‌مندی» نامید.

 

2.1.3ـ اصل همانندی خواندن و نوشتن واژه‌ها (اصل همانندی)

شیوه‌ی نوشتن واژه‌ها، تابع شیوه‌ی بیان و گفتن آن‌هاست. بشر، نخست سخن گفت و سپس گفته‌های خود را به شکل نوشتار درآورد. پس هر واژه را باید به همان‌گونه‌ای بنویسیم که آن را در زبان فارسی معیار می‌خوانیم. برای مثال، همان‌گونه که هیچ‌گاه نمی‌شود واژه‌ی «برادر» را «پرادر» بنویسیم و «برادر» بخوانیم، نباید واژه‌ی «رئیس» را «رییس» بنویسم و «رئیس» بخوانیم. واژه‌های مسایل/ مسائل، ارایه/ ارائه، کشتی‌ای/ کشتی‌یی و ... نیز واژه‌هایی هستند که باید از این اصل پی‌روی کنند.

یاد آور: در زبان فارسی، تنها در چند جا شکل نوشتن واژه‌ها با خواندن آن‌ها تفاوت دارد: یکی در واژه‌هایی که در آن‌ها برای نشان دادن صدای «ـُـ» (o) از حرف «و» استفاده می‌کنیم؛ مانند میکروب، وُلوو، ژئوپولیتیک و مانند این‌ها، و دیگری در واژه‌هایی که «وا» در آن‌ها نماینده‌ی «ا» است؛ مانند: خواندن، خواهر، گیاه‌خوار، خوار (به‌ معنی پست) و مانند این‌ها. این اصل را میتوان به اختصار «اصل همانندی» ‌نامید.

2.1.4 ـ اصل حفظ استقلال واژه ها (اصل استقلال)

واژه‌های دارای معنی مستقل، دارای لفظ مستقل نیز هستند. این واژه‌ها در ترکیب با هم‌دیگر «معنایی تازه» ایجاد می‌کنند، ولی اجزای آن‌ها «معمولاً» باید جدا (و نزدیک به هم) نوشته شوند. پس باید در نظر داشت که واژه‌هایی که پیش از ترکیب با واژه‌های دیگر، واژه‌ای مستقل، با معنایی مستقل هستند، توقع میرود که در هنگام ترکیب تنها «معنایی تازه (معنای مستقل وتازه)» پدید آورند، نه «معنی» و «شکلی» تازه ودیگر گون. مانند: واژه‌های «دل» و «نواز» در ترکیب «دل‌نواز» تنها باید معنایی تازه پدید آورند و لازم نیست که حتما شکل تازه‌ی «دلنواز» را نیز پدید آورند. بدین‌سان، با وجود آن‌که با ترکیب دو یا چند واژه، معنایی جدید پدید می‌آید، اما هر واژه استقلال خود را حفظ می‌کند. نتیجه‌ی رعایت این اصل این است که بیش‌تر واژه‌های مرکب مانند:باطری‌ساز، دست‌نویس، پی‌گیری، دکتور روان درمان، هم‌دیگر، یک‌نواخت، پیش‌روی، هیچ‌کس، باقی‌مانده، آب‌گرمکن و ... جدا و نزدیک به هم نوشته می‌شوند. رعایت این اصل به آسان شدن آموزش و یادگیری زبان فارسی برای فارسی‌آموزان، و روشن شدن شیوه‌ی املای واژه‌های مرکب (جدا نوشتن یا چسبیده نوشتن آن‌ها) نیز کمک می‌کند. بر همین اساس، رویکرد این شیوه‌نامه جدانویسی واژه‎های مرکب چندهجایی است (البته با رعایت استثناها). این اصل را میتوان به اختصار «اصل استقلال» ‌نامید.

2.1.5 ـ اصل حفظ زیبایی واژه ها(اصل زیبایی)

برای تعریف «زیبایی واژه» نخست باید «زشتی واژه» را تعریف کرد. اصلی‌ترین علت زشتی واژه(های مرکب) شش چیز است:

(1) بلند (طولانی) شدن واژه؛ مانند: سُستعهد، ایستسنج و سَختپشت (زشت) ←  سست‎عهد، ایست‎سنج وسخت‎پشت (زیبا).

(2) به‎هم چسبیدن دو حرف «یک‎شکل» یا «همگون» از دو واژه؛ مانند: خوششانس، کجخلق، لبچرب وصبحخوان (زشت) ← خوش‎شانس، کج‎خلق، لب‌چرب و صبح‎خوان (زیبا).

(3) پر نقطه شدن واژه؛ مانند: میخپیچ، مچپیچ و چپچشم وچپُخم(زشت) ← میخ‎پیچ، مچ‎پیچ و چپ‎چشم وچپُ خم (زیبا).

(4) دگرگون شدن واژه؛ مانند: قوسوار، واکبر و سرخمو وموکیتبُر (زشت) ← قوس‎وار، واک‎بر و سرخ‎مو وموکیت بُر (زیبا).

(5) گنجانده شدن دو حرف قوس‌دار (یا بیش‎تر)، از دو واژه، در یک لخت؛ مانند: همعصر، همعقل و مرغخوار (زشت) ← هم‌عصر، هم‌عقل و مرغ‌خوار (زیبا).

(6) گنجانده شدن یکی از دو حرف «ک یا گ» با حرف‌های قوس‌دار (ج، چ، ح، خ، ص، ض، ط، ظ، ع،  غ ) در یک لخت؛ مانند: یکطرح، تکظرف، گلطرح، کجفکر، جفتچرخ، صفجمع، پاکچشم، پاکعهد، تنگخلق، تنگچشم (زشت) ← یک‎طرح، تک‎ظرف وگل‎طرح، کج‎فکر، جفت‎چرخ، صف‎جمع، پاک‎ چشم، پاک‎عهد، تنگ‎خلق و تنگ‎چشم (زیبا).

 

یادآور: برای آشنایی با جزئیات این اصل به موضوع «ترکیب‌های زشتْ‎چسبان» در کتابهای دیگر مراجعه کنید.

بدین ترتیب هر واژه‌ای را که دارای ویژگی‌های پیش‌گفته باشد، «واژه‌ی زشت»، و هر واژه‌ای را که دارای این ویژگی‌ها نباشد، «واژه‌ی زیبا» می‌نامیم. این اصل را به اختصار، «اصل زیبایی» میتوان نامید.

 

2.1.6ـ اصل حفظ صورت خط فارسی (اصل حفظ صورت)

هرچند بسیاری از واژه‌های عربی در زبان فارسی پذیرفته شده‌اند، برخی از آن‌ها با صورت و شیوه‌ی خط فارسی هم‎خوان شده‌ اند (واژه‌هایی مانند: رحمن ← رحمان، کبری ← کبرا، هرون ← هارون، قیٰمة← قیامت، حیٰوة ← حیات، زکٰوة ← زکات، یٰس ← یاسین، طٰهٰ ← طاها و ...). مصداق‌های دیگر این اصل، پرهیز از به‌کار بردن حرکت‌های ویژه‌ی زبان عربی، یعنی: دوزبر، دوزیر، ودوپیش به شکل ذیل«ـًـٍـٌ»، و هم‌چنین ویژگی‌های مختص خط فارسی از جمله تبدیل «ـه / ه»‌ی ناملفوظ به «گ» در هنگام افزودن «ان» جمع یا «ی»ی اسم مصدرساز یا نسبت، به واژه‌های پایان یافته به «ـه / ه»‌ی ناملفوظ است (مانند: ستاره ← ستارگان، دیوانه ← دیوانگی، خانه← خانگی، زنده← زندگی، فرخنده← فرخندگی، آراسته← آراستگی، آمیخته←آمیختگی، چگونه ←چگونگی، پیچیده←پیچیدگی، چسبیده← چسبیدگی.) این اصل را میتوان به اختصار «اصل حفظ صورت» ‎نامید.

 

2.1.7 ـ اصل نمایاندن اصل واژه‌ها (اصل نمایش)

برپایه‌ی این اصل، صورت‌ها‌ی املایی «می‌شوئی، می‌شوئیم، می‌شوئید» و «شستشو، گفتگو» باید به‌گونه‌ای نوشته شوند که نشان‌دهنده‌ی اصلشان باشند؛ یعنی باید به صورت «می‌شویی، می‌شوییم، می‌شویید» و «شست‎وشو، گفت‎وگو» نوشته شوند تا بن «شوی» و اصل واژه‎ها را نشان دهند. اصلاً به صورت همزه نویشتن این کلمات درست نیست، چون همزه در جمله حروف فارسی شامل نبوده وبه شکل مستعار در بعضی از واژه های که در اصل، جزء کلمات عربی بوده اند استعمال آن مجاز است، مانند: «جزء، جزاء» این اصل را میتوان به اختصار «اصل نمایش» ‌نامید.

 

2.1.8 ـ اصل همخوانی‌ روش املای فارسی با کارکردهای کمپیوتر (اصل هم‌خوانی)

امروزه ارتباط ناگسستنیِ بین نوشتن و کمپیوتر بر هیچ‌کس پوشیده نیست و با اطمینان می‌توان گفت در دوره‌ای که عرصه‌ی پژوهش و نشر کتاب بدون کمپیوتر، عرصه‌ای ناقص و عاجز و بی‌معنی است، شمار صفحه‌های ماندگار حروف‌چینی شده‌ی کمپیوتری (شامل کتاب، مجله، آرشیو، روزنامه، لوح‌های فشرده و ...)، هرگز با شمار صفحه‌های ماندگار دست‌نویس قابل مقایسه نیست. (شیوه‌نامه و املانامه‌ی جامع خط فارسی، سرمستانی ص 33)

با در نظر داشتن این واقعیت انکار ناپذیر و برای استفاده‌ی بهینه از این ابزارِ تسهیل و تسریعِ نشر و پژوهش (کمپیوتر)، باید قاعده‌ها و ملاحظاتی را به شیوه‌ی املای فارسی افزود. یکی از مصداق‌ی به‌کار بردن این اصل، رعایت قاعده‌های «فاصله/ نیم‌فاصله‌ی میان‌ اجزای ترکیب‌ها» است.

در این کتاب، هرجا که به «فاصله/ نیم‌فاصله‌ی میان اجزای ترکیب‌ها» اشاره شده، این اصل در نظر گرفته شده است.

پذیرفتن این اصل بدین معنی نیست که املای‌ فارسی باید خود را با املای کمپیوتری هماهنگ کند، یا این که هرگاه تغییری در نرم‎افزارهای نوشتاری کمپیوتر پدید آمد شیوه‌ی املای فارسی را نیز بر پایه‌ی آن تغییر بازنگری کرد؛ بلکه بر عکس، املای کمپیوتر را باید به سویی برد تا با شیوه‌ی املای فارسی هم‎خوان شود. ولی از سوی دیگر باید قواعدی وضع کرد تا بر پایه‌ی آن‌ها بتوان از کارکردهای نوشتاری کمپیوتر، بدون ایجاد مشکل در شیوه‌ی املای فارسی، استفاده نمود. این اصل را میتوان به اختصار، اصل «هم‌خوانی» هم ‌نامید.

 

2.1.9 ـ اصل پرهیز از نادرست‌خوانی (اصل پرهیز)

برپایه‌ی این اصل، هرگاه شکل واژه‌ها به ‌صورت چسبیده نوشته شود، احتمال نادرست‌ خواندن آن‌ها وجود می داشته باشد، باید آن‌ها را به‌گونه‌ای نوشت که این احتمال از بین برود. برای مثال، برای پرهیز از خواندن واژه‌ی «سِگانه» به صورت «سَگانه» باید آن را به شکل «سه‌گانه»، و برای پرهیز از خواندن واژه‌ی «فُن‎دار» به‎صورت «فَن‎دار» باید آن را به‎صورت «فون‎دار» نوشت. هم‌چنین مثلاً در جمله‌ی "مطرح کردن قضیه‌ی اسب‌سواری در آن جمع کار نادرستی بود" با فرض این‌که قرینه‌ای برای دانستن حرکت (اعراب) درستِ «اسب‌سواری» وجود نداشته باشد، احتمال خواندن آن به دو شکل «اسب‌ِ سواری» و «اسب‌ْسواری» وجود دارد، که در این صورت برای پرهیز از نادرست خوانی، اصل بسته نویسی به‎منظور نویسنده، باید آن را به یکی از دو شکل پیش نوشت.

اصول نه‌گانه‌ی برشمرده شده، مهم‌ترین اصولی هستند که در تدوین این شیوه‌ی املا از آن‌ها به‌عنوان پشتوانه‌ی علمی استفاده شده است؛ ولی به‌ غیر از اصول یاد شده، در منابع دیگر اصول دیگری را نیز برشمرده‌اند که برخی از آن‌ها با اصول پیش‌گفته در تناقضند، (بررسی علمی شیوه‌ی خط فارسی، نازیلا خلخالی ص 78).

مانند برخی دیگری از قواعد که همانند اصول پیش‌گفته شده قرار دارند، مثلاً درباره‌ی واژه‌های «پی‌روی» و«پی‌ریزی» با «اصل فراگیری» در تناقض است؛ زیرا اگر بخواهیم مشهورترین صورت واژه‌ی «پی‌روی» را انتخاب کنیم، باید صورت «پیروی» (صورت چسبیده) را بگزینیم، از سوی دیگر، صورت مشهور و رایج «پی‌ریزی» نیز به صورت جدا نویسی است. حال آن‌که هر دو واژه‌، اسم مصدر سه هجایی هستند و طبق اصل فراگیری باید از قاعده‌ای برابر (قاعده‌ی جدانویسی) پی‌روی کنند.

برای نمونه، «اصل سهولت آموزش قواعد» که استاد احمد سمیعی آن ‎را در کتاب (نگارش و ویرایش  ص 201) آورده است، در داخل «اصل فراگیری» قرار دارد. زیرا همان‌گونه که گفته شد هرگاه قاعده‌ای استثنا نداشته یا کم‌ترین استثنا را داشته باشد، یادگیری و به خاطرسپاری آن آسان‌تر خواهد بود، و برعکس، یادگیری قواعد نافراگیر و پُراستثنا برای یادگیرندگان دشوار است.

و بقیه را نیز می‌توان در دنباله و تکمیل اصول نه‌گانه‌ی این کتاب دانست.

این اصول عبارتند از: سهولت خواندن و نوشتن، سهولت آموزش قواعد، رعایت لوازم، و مقتضیات خصوصیات خط فارسی، حفظ استقلال دستور خط فارسی، حفظ استقلال واحدهای صرفی وتوجیه صوتی املایی. (با اختصار از کتاب قواعد جامع املای فارسی، جمشید سرمستانی)

یادرآور: ملاک و مبنای اصلی تعیین شیوه‌ی املای ‎واژه‌ها، صورت رایج یا صورتی نیست که تاکنون ‎دیده‎ایم، بلکه ملاک و مبنای تعیین شیوه‌ی املا، پی‌روی از اصول نه‌گانه‌ی ذکر شده است؛ یعنی برای شیوه‌ی املای تک‎تک واژه‎ها باید دلیلی (اصل و قاعده‎ای) مشخص داشته باشیم.

 

اصول مهم در رعایت قواعد املایی

برعلاوه اصول نه گانه فوق، برخی از نویسندگان پنج اصل مهم را در قواعد املایی زبان فارسی، و نگارش آن مؤثر میدانند که به دلایل گوناگون که موجب پدید آمدن چند گونه رسم الخط شده است، باید توجه داشت که می توان با رعایت پنج اصل تعیین شده، قواعد املایی را بهتر به کار برد و دیگر در گذاردن علامت ها و نگارش حروف متعدد فارسی دچار سردرگمی نخواهد شد. این پنج اصل عبارتند از:

اصل آسان خوانی و آسان نویسی

هنگامی که بین دو رسم الخط در نوشتن کلمه ای دچار شک و تردید می شویم بهتر است کلمه ای را انتخاب کنیم که آسان تر خوانده و نوشته می شود؛ کلمه ای که هنگام خواندن مجبور به دوباره و چندباره خوانی آن نباشیم. برای مثال نوشتن کلمه «شکستپذیر» به شکل «شکست پذیر» ساده تر نوشته و خوانده می شود، حتی اگر در رسم الخط، اصل بر اتصال باشد این ترکیب را باید طبق اصل اول جدا بنویسیم.


اصل تطابق مکتوب و ملفوظ

مطابق این اصل بهتر است کلمات همان گونه که تلفظ می شوند به کتابت در آیند. اگرچه رعایت این اصل در هیچ زبانی ممکن نیست. برای مثال در زبان انگلیسی حرف k  در واژه هایی مثل knife , know  خوانده نمی شود اما به نوشتار در می آید. در فارسی این اصل بیشتر در نوشتن کلمات عربی کاربرد دارد. برای مثال فارسی زبانان کلماتی مثل «بلوی، شوری، مبتلی، رحمن» را به شکل «بلوا، شورا، مبتلا، رحمان» می نویسند؛ یعنی همان گونه که تلفظ می کنند. وهمچنان حرف«و» در کلمات خواندن، خوانواده، وخواجه خوانده نمیشود اما در نوِشته وجود میداشته باشد.

در زبان فارسی نیز کلماتی هستند که این قانون شامل آنها نمی شود؛ کلماتی که در آنها واو معدوله به کار رفته است. مانند: خواهر، خوارزم، خواب، خواستن، خوانا، خویش.

تلفظ واو معدوله تا قبل از قرن هفتم و هشتم هجری رایج بوده است: خُوَ (xva) در خَواهر، خَوارزم. امروز این حرف را از کلمات حذف نکرده اند چراکه کلماتی دیگر مشابه تلفظ آنها وجود دارد که ممکن است موجب اختلاط شان شود؛ مانندخوان/ خان، خویش/ خیش، خوار/ خار، خواستن/ خاستن.

 

اصل یکنواختی قواعد

یکی از اصولی که بی تردید در نوشتن فارسی باید آنرا رعایت کرد، یکدستی ویکنواختی رسم الخط است . نویسنده باید یک شیوه برای املای فارسی انتخاب کند ودر همه جا به آن پایبند باشد. برای مثال اگر در رسم الخط پذیرفته شده او «جدانویسی» مبنا قرار گرفته است باید این اصل در همه جا رعایت شود. این موضوع در سازمان ها، ارگان ها و به ویژه مطبوعات اهمیت دارد و همه باید مطابق یک دستور العمل بنویسند تا دوگانگی و تشتت در خط فارسی ایجاد نه شود.

اصل اختیار اشهر

گاه پیش می آید که نویسنده بین دو گونه رسم الخط ـ که البته هر دو از لحاظ دستوری صحیح است ـ تردید می کند، در اینجا او باید با توجه به اصل اختیار اشهر گزینه ای را که در بین مردم معروفتر وپذیرفته تر است انتخاب کند.

در رعایت این اصل باید توجه داشت که گاه برخی از گزاره های نادرست در بین مردم رواج پیدا کرده است و دیگر شکل صحیح آن برای کسی آشنا نیست. در این موارد اصل اختیار اشهر اجراشدنی نیست چراکه هدف، اصلاح زبان است و به سبب پذیرفته شدن یک گزینه نادرست نباید آن را به کار برد. مثلاً بسیاری می پندارند کلمه «می گوییم» به علت کاربرد فراوان و همگانی آن صحیح است حال آن که شکل درست آن «می-گوییم» است و باید همین گزینه را انتخاب کرد.

 اصل پرهیز از التباس وآمیختگی

در نوشتن برخی ترکیبات در فارسی باید توجه کرد که اتصال آنها موجب اختلاط وآمیختگی کلام نشود. برای مثال عبارت «چه را برداشتی؟» به معنی «چه چیز را برداشتی؟» اگر به شکل متصل نوشته شود معنی دیگری را به وجود می آورد: «چرا برداشتی؟»

اصولی که در فوق بدان اشاره شد، از مواردی است که رعایت آنها هنگام نوشتن و یا ویرایش یک نوشته، کار را بر نویسنده یا ویراستار ساده تر کرده، او را از سردرگمی و یا تعصب و تقیّد بی جا رها می سازد.

یادآوری: با وجود این قواعد، یک نکته را همواره در نظر بگیریم؛ تغییر در رسم الخط همیشه موجب نادرستی واژه نمی شود، مثلاً کتابها و کتاب ها هیچ تفاوتی با هم ندارند. اصولاً اتصال و انفصال در کلمات مرکب تغییری در معنای آن ایجاد نمی کند بنابراین خود را چندان مقیّد به قوانین رسم الخط نکنیم و بیشتر به نکات دستوری زبان بپردازیم؛ هرچند این نکته را فراموش نکنیم که منظور ما رسم الخطی است که مطابق دستور زبان فارسی باشد نه رسم الخط نادرست!

 

 قواعد املایی پسوندها وپیشوندها

پسوندها در واژه های ترکیبی

پسوند، هجا یا لفظی است که به‌تنهایی به‌کار نمی‌رود و در پس واژه می‌آید تا معنی تازه‌ای به آن دهد. در زبان فارسی دست‌کم ۵۲ پسوند وجود دارد.

(۱) پسوندهای «آسا، آگین، باره،‌تر،‌ترین، جات، وار، وش،‌ها و گانه» -‌در واژه‎های دوهجایی و چندهجایی‌- جدا و بی‎فاصله نوشته می‌‎شوند (اصل قاعده‎مندی)؛ مانند: سیل‎آسا، شرم‎آگین، شکم‎باره، کوتاه‎‌تر، بزرگ‎‌ترین، ترشی‌جات، درویش‎وار، سرخ‌وش، کتاب‎‌ها و پنج‎گانه.

مثالهای استثنایی :

 (۱. ۱) پسوندهای «‌تر» و «‌ترین» در واژه‎های «بهتر (ین)، مهتر (ین) و کهتر (ین)» چسبیده نوشته می‌‎شوند.

 (۲. ۱) پسوند «وار» در واژه‎های «خانوار، بزرگوار و سوگوار» چسبیده نوشته می‌‎شود.

 (۳. ۱) هنگامی که حذف واجی در واژه صورت گیرد، پسوندهای جدا، چسبیده نوشته می‌‎شوند؛ مانند: مهوش (ماه‌وش بوده است) و یگانه (یک‌گانه بوده است).

 (۲) پسوند «بار» در واژه‎های دوهجایی، چسبیده، و در واژه‎های چندهجایی، جدا و بی‎فاصله نوشته می‌‎شود (اصل قاعده‎‎مندی)؛ مانند: اشکبار، شیطنت‎بار.

 (۳) چهل پسوند دیگر؛ یعنی پسوندهای «ا (کوشا)، اک (پوشاک)،‌ام (پنجم)، امین (پنجمین)، ان (زنان)، انه (زنانه)،‌بان (کشتیبان)، چه (تاریخچه)، چی (چایچی)،‌دان (نمکدان)، دیس (تندیس)، زار (نمکزار) سار (کوهسار)، سان (همسان)، ستان (گلستان)، سیر (گرمسیر)، فام (سرخفام)، ک (آدمک)، کده (دانشکده)، گار (خواستگار)، گان (دیوانگان) ،‌گاه (آزمایشگاه)، گر (ستمگر)،‌گری (رامشگری)، گون (شبنمگون)  ، گین (خشمگین)،مان (زایمان)،مند (دانشمند)، ن (برگشتن)، نا‌(فراخنا)، ناک (دهشتناک)، نده (گوینده)، واره (ماهواره)، ور (رنجور، دانشور)، ومند (تنومند)، وند (عروسوندان)، ـه (ناله، گریه)، ی (شکستنی)، ین (رنگین)، ینه (نرمینه)» به‌جز در موارد زیر، چسبیده نوشته می‌‎شوند:

 (۱. ۳) هنگامی که حرف پایانی واژه «‍ه» ی چسبیده به «ی» باشد؛ مانند: توجیه‎گر.

 (۲. ۳) هنگامی که حرف آغازین پسوند با حرف پایانی واژه یکی باشد؛ مانند: نظام‎مند.

 (۳. ۳) هنگامی که حرف پایان واژه، «ه» ی ناملفوظ باشد؛ مانند: گله‌مند.

 (۳. ۴) هنگامی که پسوندهای «گری» و «وند» پس از «ی» بیایند؛ مانند: منشی‌گری، محمدی‌وند.

 (۳. ۵) هنگامی که (پسوند) پس از واژه‎‎های مرکب بیایند؛ مانند: لفت‎ ولیس‎ وتیس همانند: لفت کار، لیس چی و تیس کار.

یادآور: هرگاه یک یا چند حرف به واژه‎های پسونددار افزوده شود، در قواعد پیش‎گفته تغییری ایجاد نمی‌‎شود؛ مثال: مرغسان ← مرغسانان، سخنور ← سخنوری، همگون ← ناهمگونی، سرخفام ← سرخفامی.

 

2ـ پیشوند‌ها در زبان فارسی

پیشوند، هجا یا لفظی است که به‌تنهایی به‌کار نمی‌رود و پیش از واژه می‌آید تا معنی تازه‌ای به آن بدهد.

در زبان فارسی دست‌کم ۲۳ نوع پیشوند وجود دارد.

 (2,1) پیشوندهای «اِم، ب‍، دُش، مَـ، نَـ» چسبیده نوشته می‌شوند؛ مانند: امشب، برفت، دشوار، بهوش، مبادا، نمی‌‎خورم.

 (2,2) پیشوند «هم» در واژه‎های دوهجایی چسبیده نوشته می‌‎شود، و در واژه‎های چندهجایی و هنگامی که چسبیده ‎نویسی آن، واژه را زشت ‎کند، جدا و بی‎فاصله نوشته می‌‎شود؛ مانند: همکار، همسر، همدرس، هم‎مرز، هم‎مخرج، هم‎سفر، هم‎صف، هم‎سنخ، هم‎عقل.

 (2,3) پیشوند «بی» به‎جز در واژه‎های بیهوده، بیهُده، بیهُش وبیزار، در همه‎جا جدا نوشته می‌‎شود؛ مانند: بی‎کار، بی‎تربیت.

 (2,4) پیشوند «می‌» به‌جز در صورت‌های محاوره‌ای (مانند: می‌گن، می‌رن، می‌خوام، می‌شنفه و...) جدا نوشته می‌شود؛ مانند: می‌گویند، می‌روند، می‌خواهم، می‌شنود.

 (2,5) پیشوند «همی» همیشه جدا نوشته می‌شود؛ مانند: همی‎روم، همی‎گویم.

 (2,6) باقی پیشوند‌ها نیز - به‌علت آن‌که حرف پایانیشان حرف پس‎بریده است - جدا نوشته می‌شوند. (قواعد جامع املای فارسی، جمشید سرمستانی= برگرفته از آموزشگاه مجازی ویرایش و نگارش، با نشانی (www.virastari.persianblog.ir)

 

ویرایش در زبان فارسی

پژوهشگر برای گذارش پژوهش خویش نیاز به آشنایی باآیین نگارش وروش ویرایش دارد که تنها به قواعد ویرایش وانواع آن وبرخی موارد مهم بسنده  نماییم.

«ویرایش» از مصدر فارسی « ویراستن » است. پیشوند « vi » به معنای دور از هم وجدا و  Razes به معنای نظم و ترتیب و در بر گیرنده ی معانی دو مصدر «پیراستن» و«آراستن » است . معادل انگلیسی و عربی آن Edit    و« تحریر » است .

در گذشته ویراستاران (مصححان) متون کهن فارسی با اصلاح، تجدید نظر و مقابله ی متون، در عمل همان کار ویراستاران را انجام می دادند. کم کم با تدوین کتاب های دستور زبان فارسی و قاعده مند شدن آن ، صدها کتاب و مقاله درباره مسائل خط، درست نویسی و املا نگاشته شد. امروزه ویرایش یا بر روی کاغذ انجام می شود و یا به روش الکترونیک درکمپیوتر ویاهم بصورت فنی تر از آن.

 

انواع ویرایش

ویرایش محتوایی

ویرایشی که به ماهیت نوشته ومتن می بردازد به آن ویرایش محتوایی گفته میشود. ویراستاری کاری دقیق وظریف است چنان که شخص دیگری جز نویسنده به ویراستاری گذارش پژوهشی مبادرت می نماید، او باید بداند که آزادی عمل او محدود است ونمی تواند به اعمال سلیقه ای خود، سبک نویسنده را تغییر دهد؛ زیرا هر اثری نمودار سبک خاص صاحب آن اثر است نه نمودار سبک ویراستارآن.  ویراستار می تواند کاستی های ونا دُرستی ها را پس از مراجعه به منابع اصلاح کند ولی اختلاف سلیقه ای را باید مؤلف در میان بگذارد ودر هر حال تصمیم عملی ونهایی برای یکدست کردن مطالب برعهده ی مؤلف می باشد.(روش تحقیق در علم حقوق، دکتور حسین آل کجباف ص133)

صفحه آرایی یعنی رعایت دقیق نشانه های نقطه گذاری، تناسب لازم بین فواصل سطرها، تقسیم نوشته به بندها یا پاراگراف مناسب، نشان دادن عنوان های اصلی وفرعی با تعیین نوع حروف، نشان دادن ارجاعات مختلف با علایم ونشانه ها از جمله اموری است که احاطه برآن برای پژوهشگران بسیار با ارزش تلقی می گردد. 

در ویرایش محتوایی، ممکن است کارهایی از موارد زیر صورت پذیرد:

-       حذف یا تقلیل وتلخیص مطالب؛

-       جابجایی مطالب؛

-       تبدیل، اصلاح، تعدیل، توضیح؛

-       افزایش؛

-       بازبینی وتصحیح؛

-       برقرار ساختن نظم وترتیب واسلوب.(نگارش و ویرایش، احمد سمیعی، ص135)

 

ویرایش زبانی- ساختاری

این ویرایش ، شامل ویرایش خطاهای زبانی و ساختاری است؛ این خطاها شامل تغییر و تبدیل واژه ها و تعابیر، اصلاح ساختار نحوی وخطاهای معنایی و منطقی، کوتاه کردن جمله ها، حذف عناصر زاید و بی نقش و نظایر آن است.

ویرایش ساختاری به معنای رفع خطاهای دستوری، ساختاری و جمله‌بندی؛ اصلاح انحراف از زبان معیار ویک‌دست کردن زبان نوشته؛ ابهام‌زدایی از عبارت‌های نارسا، مبهم، متناقض، نامفهوم و عامیانه؛ تنظیم واژه های غیر فارسی، کوتاه کردن جمله‌های طولانی؛ ساده‌سازی و روان‌سازی متن از نظر جمله‌بندی؛گزینش واژگان فارسی و تنظیم آنها بصورت مناسب.

این نوع ویرایش، شامل کارهای زیر است:

  • یک‌دست کردن رسم‌الخط کلمات؛ به عنوان مثال، عبارت‌هایی مانند «میرساند»، «بسمه تعالی»، «اینجانب»، «بعرض» و «حضرتعالی» را به صورت درست آن‌ها، یعنی «می‌رساند»، «باسمه تعالی»، «این‏جانب»، «به عرض» و «حضرت‏عالی» بنویسیم.

اصلاح غلطی‌های املایی؛ به عنوان مثال‌، کلمه‌هایی مانند «درخاست» و «استحظار» را به صورت «درخواست» و «استحضار» بنویسیم. برخی از نویسندگان قایل به حذف «الف» در واژۀ «بسمه تعالی» اند. درین کلمه اصل حذف را مراعات باید کرد بهتر است. (نگارش و ویرایش، احمد سمیعی، ص137)

  • کنترول پاراگراف‌بندی؛ یعنی جمله‌هایی را که در کنار هم و در یک پاراگراف قرار می دهیم. همان‌طور که می‌دانیم در یک کتاب، جمله‌هایی که یک مفهوم یا مثال خاص را توضیح می‌دهند، باید پشت سر هم بیایند و یک پاراگراف را تشکیل بدهند. به عنوان مثال، قبل از عبارت‌هایی مثل «بنابراین»، «در این حالت»، «برای این منظور»، «به عبارت دیگر»، «یعنی» و غیره، نباید یک پاراگراف جدید ایجاد کنیم.
  • اصلاح یا اعمال نشانه‌گذاری‌های متن؛
  • یک‌دست کردن ضبط اعلام(زندگی نامه اشخاص وارده در متن)، اصطلاحات، آوانگاشت آن‌ها در صورت لزوم و آوردن معادل لاتین کلمات؛
  • اعمال قواعد عددنویسی، فورمول‌نویسی، اعراب‌گذاری و اختصارهای متنی؛
  • مشخص کردن حدود نقل‌قول‌ها، وارسی ارجاعات، درستی نشان مآخذ و پانوشت‌ها و یادداشت‌ها؛

بررسی کالبدشناسی اثر، شامل تمامی نمایه‌ها، جدول‌ها، نمودارها، تصاویر، عکس‌ها، فهرست مطالب، واژه‌نامه و غیره؛ جالب است بدانید که بعضی از انتشارات‌ کتاب معتبر دنیا، مانند: انتشارات دانشگاه کمبریج، کسانی را به عنوان(Indexer)  نمایه ساز، به کار می‌گیرند که آن اشخاص فقط کارشان، ایجاد «نمایه گذاری» کتاب است؛ هر چند مسئولیت نهایی این قسمت، به عهده نویسنده کتاب است. (نگارش و ویرایش،سمیعی ص136)

  • کنترول اندازه و قلم حروف، عنوان فصل‌ها، بخش‌ها وزیربخش‌ها، سربرگ‌ها و نمونه‌خوانی. دقت داشته باشید که منظور از نمونه‌خوانی، غلط‌گیری تایپی است که با وجود اینکه بدیهی‌ترین کار لازم برای یک نوشته قبل از چاپ شدن است، خیلی از نویسندگان و ناشران افغانی وایرانی، آن را انجام نمی‌دهند. تعداد غلط‌های تایپی‌ای که در بین کتاب‌های انگلیسی‌ای که تا به حال خوانده‌ام، پیدا کرده‌ام، به اندازه تعداد انگشت‌های یک دست هم نرسیده است؛ اما در مقابل، متأسفانه کتاب‌های فارسی، پر از غلط‌های تایپی است.

 

ویرایش فنی

شامل اصلاح بند ها (پاراگراف ها ) نشانه گذاری، کاربرد شیوه املای درست ، یک دست کردن رسم الخط، رعایت علائم اختصاری ، عدد نویسی، فورمول نویسی وآراستگی ظاهری و نظم و ترتیب نوشته است.

به عبارت ساده تر:یک ‌دست کردن رسم‌ الخط کلمات؛ اصلاح غلط‌های املایی؛ کنترول پاراگراف ‌بندی؛ اصلاح یا اعمال نشانه‌گذاری‌های متن؛ یک‌دست کردن ضبط اعلام، اعمال قواعد عدد نویسی،فورمول‌نویسی، اعراب‌گذاری و اختصارهای متنی؛ مشخص کردن حدود نقل‌قول‌ها، بررسی کالبد شناسی اثر، کنترول اندازه و قلم حروف.(نگارش و ویرایش، احمد سمیعی گیلانی ص129)

ویرایش تخصصی یا علمی

هنگامی که محتوای تخصصی نوشته ای از نظر درستی مطالب، چارچوب نظری، رفع اشتباه های علمی، مقابله با متن (در صورت ترجمه بودن )، تضمین صحت علمی آن بررسی شود، به این نوع ویرایش،  «ویرایش تخصصی یا علمی (محتوایی)» می گویند.

پس از پایان یافتن کار نوشتن، باید آن را از این سه منظر بازبینی کنیم. هر نوشته ای در مرحله اول فقط حاصل اندیشه ها و یافته های نویسنده است. اقدام بعدی ، رفع خطاهای دستوری ، زبانی و فنی و سامان دادن و ساده سازی نوشته است . ممکن است در این مرحله نه یک بار، بلکه چندین بار، مجبور شویم نوشته را بخوانیم تا آن را با معیارهای «زبان فارسی » برابر کنیم. (راهنمای ویراستاری و درست نویسی، حسن ذوالفقاری صص24- 100)

به عبارت ساده تر: حذف، اصلاح، تنظیم و جابه‌جایی مطالب برای انسجام و یک‌دستی نوشتار؛افزایش برخی نکات فراموش‌شده، جا اُفتاده در متن یا پاورقی؛ مقابله متن با اصل توضیح بازبینی و تصحیح مطالب نادرست، متناقض و غیرعلمی.

یادداشت: نکتۀ خیلی مهمی که در نمونه‌خوانی باید به آن توجه کرد، این است که بهتر است کار نمونه‌خوانی را شخص دیگری غیر از نویسندۀ کتاب انجام دهد. چون بارها این مطلب را از نویسندگان مختلف شنیده‌ام که چون خود شان، نویسنده متن بوده‌اند، بعضی از جمله‌های کتاب، به جای چشم ‌شان، به طور ناخودآگاه با ذهن‌شان مرور می‌شود و بنابراین بسیاری از غلط‌های تایپی کتاب را نمی‌بینند .

 

نتیجه گیری

در نوِشتن نیز، مانند کارِ ساختمانی، از نظر استعداد وآمادگی برای نوِشتن؛ دو مرحله ی متمایز وجود دارد. در یک مرحله، بدنه ی نوِشته  پدید می آید و، در مرحله دیگر، ظرایف ونازک کاری ها انجام می گیرد. نسبت اهمیّت این دو به نوع نوشته بستگی دارد. در نوشته های تحقیقی، نازک کاری اندک است ودر نوِشته های ذوقی، به خصوص در شعر، ظریف کاری اصل است؛ ودر این هردو، ساخت ونظم وتناسب مهمّ است.

در نگارش، شرط هایی هست. این شرایط در برخی از انواعِ نوِشته کمتر ودر برخی بیشتر است. با مطالعه ی نوشته های گوناگون، شرایطی در زمینه های گوناگون را میتوان شناخت. قبول این همه محدودیت ها در حکم پذیرش قواعد فنی پروسه تحقیق است ولازمۀ آن کسبِ مهارت وورزیدگی برای عمل کردن در چارچوب های تحمیلی است.

زبانِ نوشته های گوناگون هم سان نیست. مثلاً در نوشته های علمی، زبانی به کار می رود که با زبانِ نوشته های ادبی وذوقی فرق های اساسی دارد. زبانِ علمی شفاف است والفاظ وتعبیرات، در آن، عموماً دلالتِ مستقیم دارند؛ در صورتی که زبانِ آثارِ ادبی وتخیلی بیشتر تصویری ودلالت ها در آن غیرِ مستقیم است. در نوشته های ذوقی ویژگیهای بلاغی زبان ارزشِ دیگری پیدا می کند.

نوشته حامل پیام است که برای ابلاغ آن عناوین مطالب نوشته باید پُر مفهوم باشد وبرای این کار راه های گوناگون هست، چون تعریف، توصیف، استدلال، بررسیِ علل ونتایج، استشهاد وتمثیل وغیره.

فلهذا درین مقاله در ابتدا از نحوۀ کار برد واژه ها صحبت شده است وبه ترتیب اصول املایی واژه ها، قواعد املایی پسوندها وپیشوندها، و از شیوۀ ویراستاری در زبان فارسی هم سخن رفته است از جمله ویرایش محتوایی، ویرایش ساختاری، ویرایش فنی وتخصصی  و ویرایش  علمی صحبت به عمل آمده است و مبنای ارزشداری واهمیّت جانبی ویرایش در زبان فارسی وانواع آن سخن رفته است، امید است برای دانشجویان جذابیت داشته باشد.


منابع ومآخذ:

1-  آل کجباف، دکتور حسین؛ روش تحقیق در علم حقوق با تأکید برپایان نامه نویسی، ، انتشارات جنگل، ایران، چ13، 1394هـ.

2-  آموزشگاه مجازی ویرایش ونگارش، در نشانی سایت www.virastari.persianblog.ir

3-  بياني، احمد؛ روشهاي تحقيق و سنجش در علوم تربيتي وروان شناسي، انتشارات رهيافت، تهران، چ1، 1378هـ.

4-  جعفری، لنگرودی ؛ فرهنگ حقوقی، چاپ کانون معرفت، تهران.(بدون سال چاپ)

5-  حافظ نيا، محمد رضا؛  مقدمه اي بر روش تحقيق در علوم انساني، انتشارات سمت، تهران، چ7، 1381هـ.

6-  خلخالی، خانم نازیلا؛ بررسی علمی شیوه‌ی خط فارسی، انتشارات ققنوس، تهران، 1375هـ.

7-  ذوالفقاری، دکتورحسن؛ راهنمای ویراستاری و درست نویسی،  نشر علم، تهران، چ2،  1390هـ.

8-  ساروخاني، باق؛ روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي؛ چاپ ششم، تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انساني ومطالعات فرهنگي، تهران، چ6، 1380هـ.

9-  سرمستانی، جمشید؛ شیوه‌نامه و املانامه‌ی جامع خط فارسی، نشر سرمستان، تهران، چ1،  1387هـ.

10-       سرمستانی، جمشید؛ قواعد جامع املای فارسی، نشر سرمستان، تهران، چ1، 1390هـ.

11-      سيف، علي اکبر؛ روان شناسي پرورشي، انتشارات آگاه، تهران، چ1، 1379هـ.

12-      غلامحسين زاده، غلام حسين؛ راهنماي ويرايش؛ چاپ اول، تهران: انتشارات سمت،تهران، چ1، 1379هـ.

13-   گیلانی، احمد سمیعی، نگارش و ویرایش، انتشارات سمت، تهران، چ7،  1385هـ. 

14-       مولانا، محمد بلخي؛ مثنوي معنوي، تصحيح نيکلسون، انتشارات شرق، تهران،چ3، 1372هـ.

15-      ياحقي، محمد جعفر و محمد مهدي ناصح؛ راهنماي نگارش و ويرايش، آستان قدس رضوي، مشهد، چ15، 1377هـ.