فرهنگ جدید در پرورش افراد صالح عاجزاست
سرورانم! ما باید باکمال صراحت اعتراف کنیم که فرهنگ جدید و رهبری نوین فکری ازعهده پرورش افراد که وظایف و مسؤلیتهای جامعه انسانی راانجام دهند برنیامده، و در پرورش رفتار انسانی به سختی ناکام مانده است ،دانش جدید توانسته است که پرتوی خورشید را بگیرد وسریعترین ومطمئن ترین وسایل را جهت سفر به فضا مهیاکند. و انسان را به ماه وستارگان برساند، و نیروی اتمی را در پروژه های سرسام آور ودستاوردهای بسیاربزرگ به کار ببرد، و در کشورها فقر زدای کند و انسان های معاصر را به اوج ترقی وپیشرفت برساند، تک تک افراد یک ملت ویک مردم نادان را با سواد وبه مدارج تحصیلی برساند وهیج انسانی نمی تواند درمقام انکارو نپذ یرفتن این همه اکتشافات و مؤفقیتها برآید.لیکن رهبری کنونی فکری از پرورش افراد صالح و مؤمن کاملاً عاجز بوده و بزرگترین شکست و عقب ماندن آن هم همین است ، از این روست که سعی و کوشش قرنها، ضایع شده و بربادمی رود وجهان دچاراغتشاش ونا امیدی شده و اعتماد وباور آن نسبت به دانش سلب می شود. وبیم آن می رود که در جهان یک حرکت و واکنش شدید و یک شور ویرانگر برضد دانش و تمدن به راه بیفتد، یقیناً افراد فاسد این وسایل و ادوات پاک و سودمند را به وسایل فاسد و ابزار انهدام و تخریب تبدیل کرده اند، براستی امکان ندارد یک کشتی خوب از چوبهای پوسیده و فاسد ساخته شود ، اگر این چوبها سرهم گذاشته وکشتی ساخته شود سروزیری آن به هم میخورد ، آیامیتوان گفت که کشتی خوبی ساخته شداست ؟ ویا مثلاً: اگر دزدها و راهزنان اگریک هیئات و یاگروهی تشکیل دهند ، آنگاه این دزدها و راهزنان یک گروه مقدس و پاسدار صاحب مسؤلیت خواهد شد؟!
افرادی هستند که خالی از ایمان و یقین وخالی از وجدان انسانی ، محروم از عاطفه فطری ، بی خبر از مفهوم عشق و اخلاص ، غافل از کرامت و شرافت و جایگاه انسان ، اینها چیزی جز عیش ومنصب نمی فهمند، و چیزی جز قوم گرایی و میهن پرستی نمی شناسند، اینگونه افراد در نوعیت و صلاحیت شان ، خواه حکام نظام های جمهوری باشند و یا مسؤلین نظام اشتراکی هیچ گاه نمی توانند یک جامعه فاضل و فضاى مطمین ویک گروه مؤمنی که در نهان و آشکار از الله ترس و خشیت داشته باشند، بسازند و امکان ندارد که درسرنوشت خلق الله جل جلاله و خانواده گرامی بشری به آنها اطمینان و برآنها اعتماد شود.
تمدن بشرى درمعرض نابودى
سرورانم! در این چنین مرحله ای حساس و بحرانی که نه فقط یکی از کشورهای جهان ، بلکه همه تمدن بشرى، در معرض خطر و نابودی قرار دارد، تلاش های محافظه کارانه معمولی کافی نیست ، و افرادی که در صحنه آموزش و اصلاح برجاده سالم وبی خطر فعالیت می کنند، نیاز را برطرف نمی کند البته نمی شود در شرایط عادی منکر اهمیت و نقش آنان شویم .امادراین چنین اوضاع و احوال غیر عادی که حیات برسردوراهی مرگ وزندگی قرار گرفته است ، دل به دریا زدن و وجود جرأت و شهامت فطری و جانفشانی های چشم دیدو متهورانه در سطح عالی ضروری است ، و جود ابرمردانی ضرورت است ،که همان مردان در هرعصری تمدن انسانی ؛ حصه ای خودرااز میان دندان های شیر بیرون کشیده اند.
سرورانم ! باصراحت میگویم، غرب که در گذشته چنان شخصیت های بزرگ و نابغه ای در علوم عمرانی و صنعت و دانش جدید و سیاست و نظام حکومت داری به خود دید که باتلاش هایشان جهان دگرگون شد و همه ای جهان به بزرگواری و برتری ایشان اعتراف کردند و چاره ای جز استفاده از تلاشها و تجربه هایشان نمی دیدند، همین غرب مدت مدیدی است که جُمود، بر سرش سایه افگنده و فاقد آن شخصیت های نابغه می باشد که برای رهبری تمدن و جامعه نوین بشری و گردانیدن چهره جهان و تکنالوژی از انهدام و تخریب به سوی سازندگی و آبادانی به آنها نیاز است .
غرب اکنون از به وجود آوردن مردانی که میتواند نقش راکنترول و شهوت را مهار کند تاجامعه از هرج و مرج مصؤن بماند و نیروی ها، به جان هم افتاده و جبه های درگیر یکی شوند خالی است ، او از نقش قهرمانان و شجاعت پیامبران و انبیاء علیهم السلام که پیش از پیش بدان احتیاج دارد ، تهی است.
یکی از دانشمندان متخصص در علوم غربی و کسی که نیم سده پیش درغرب مقیم بود در باره تمدن و محیط غرب می فرماید:
« انوار تمدن غرب درخشان و مشعل زندگی آن فروزان است وتا در چهار سوی آن نه کسی یافت می شود که وظیفه حضرت موسی علیه السلام را انجام داده هدایت و الهام را اخذ کند و بانشان دادن معجزه اي ید بیضاءتاریکی را از میان بردارد ، ونه شخصی خود دارد که مانند حضرت ابراهیم علیه السلام بتهارا بشکند و آتش را به گلستان تبدیل کند، عقل گستاخ آن بر ثروت عشق شبخون می زند و برضد عاطفه و احساس سرمایه گذاری می کندابر مردان ، انقلابی تقالید ازحدسرشان تجاوز کرده و حتی در ابتکار ها و انقلابهایشان ، از شیوه ورسوم ودایره محدود خارج نموی شوند».
ایشان این حقیقت را این گونه در قالب شعر می سرایند:
جلوه او بی کلیم و شعله اوبی خلیل عقل نا پروا متاع عشق را غارتگر است
در هوایش گرمی یک آه بی تابانه نیست رُند این میخانه را یک لغزش مستانه نیست
براستی اکنون ضرورت دارد که تلاش های علمی ، فکری و انقلابی جدی و مخلصانه و فعالیت های جسورانه و متهورانه ای – جهت حمایت از انسانیت و نیز بخاطر حمایت از خود غرب – که بریتانیا، فردی محترم از این خانواده بوده وتاریخ باشکوهی از نیروی اراده بلندهمتی وتیز هوشی وبلندنظری داشته است ، صورت میگیردتلاش ها و فعالیت های که روح تازه ای در این تمدن و جامعه در حال مرگ ، وبه آنها صلاحیت وشایستگی باقی ماندن در جهان راببخشد و وجود واستمرار شان راتوجیه نماید ، بی شک دانشگاه های این کشورها مکاتب علمی ، مراکز فکری ، نویسندگان، اهل قلم و رهبران فکری آنها می توانند نقش بزرگی در ابن زمینه داشته باشند، وبنده معتقدم که طرح مرکز اسلامی مورد بحث این دانشگاه که این جلسه بخاطر آن برگذار شده درمحل و موعد مناسبی قرار گرفته ، حلقه ای ازین زنجیرونشانه ای به فراز راه خواهد بود ، این همان آرزوی بود که بنده را باوجود ضعف وناتوانی و مشغولیت هایم ، به این دانشگاه کشانیده و اداربه حضور در این کنگره گرامی کرد.
در اینجا جای دارد از شما بخاطر این بزرگداشت و ابراز اطمئنانی که نسبت به بنده داشتیدسپاس گذاری کنم ، وازالله تعالى جل جلاله می خواهم که این مرکز را در ادای این مهم به نحواحسن توفیق دهد وامید های برگذار کنند گان ، میزبانان وکسانی که پیشگامی های آن را فراهم کرده اند ، نسبت به آن محقق بگرداند.