نحوۀ کاربرد واستخدام واژه ها در پروسۀ تحقیق
نحوۀ کاربرد واستخدام واژه ها در پروسۀ تحقیق
استاد شریف الله غفوری
استاد و رئیس دانشکده تعلیم وتربیه
مؤسسه تحصیلات عالی پیمان
تعریف واژه
«واژه» کوچکترین شکل معنادار متشکل از چند حرف است، که می تواند بهتنهایی بهکار رود. اگر به تنهای معنای مستقلی از خود بُروز ندهد واژه شمرده نمی شود.
ودر اصطلاح: مجموعه حروفی که یک واحد را تشکیل میدهد، «واژه» یا «کلمه» نامیده میشود. دانایان دستور زبان فارسی، کلمه را معمولاً به نُه بخش تقسیم میکنند: اسم، صفت، عدد، کنایه، فعل، قید، حرف اضافه، حرف ربط، صوت. بطور مثال: «-انه» در واژههایی مانند مردانه، زنانه، مهربانانه، دارای معنای ویژۀ خود است، واژه های که به تنهایی به کار برده میشود ومعنای مستقلی نمی دهد ، واژه نه بوده ولیکن این واژه است که به بخشهای کوچکتری ارتباط دارد که به آنها تکواژ گفته میشود.
تکواژ: کوچکترین بخش کلمه است که در بسیاری از موارد یک کلمۀ مستقل محسوب شده و در برخی موارد نیز کلمه به حساب نمیآید. واژه بهطورکلی به سه دسته تقسیم میشود که عبارتانداز:
اسم، فعل وحرف! وتقیسمات دیگر مانند: صفت، ضمیر، قید، صوت، اینها اجزای هستند که به بخشهای یکی از اقسام سه گانه ارتباط دارند مثلاً آهو یک اسم و سبزیک صفت(شبه اسم) است.
اصطلاح
اصطلاح را بر عرف خاص اطلاق می کنند یعنی اتفاق گروهی مخصوص از مردم بر نقل کلمه ای از معنای نخستین و استعمال آن در معنای دیگر به سبب مناسبتی چون عموم وخصوص یا مشارکت آن دو در امری یا مشابهت ایشان در وصفی یا جز از اینها. و بالآخره میتوان گفت که به زبان دانشمندان وپژوهند گان وزبان علمی، کلمه اصطلاح هم یک اصطلاح است. (التعریفات جرجانی ص22) و(الکلیات، ابو البقاء الرندی، ص۶۸) و(کشاف اصطلاحات الفنون ج۱، ص۸۲۲).
اصل متن به زبان عربی چنین است «الإصطلاح هو العرف الخاص و هو عبارة عن اتفاق قوم علی تسمیة شيء باسم بعد نقله عن موضوعه الأول لمناسبة بینهما کلا عموم والخصوص او لمشارکتهما فی أمر او مشابهتهما فی وصف أو غیرها.»
چنانچه آقای جعفری لنگرودی درکتاب فرهنگ حقوقی می نویسد: اصطلاح عبارت است از لفظی که در رشته و فن ویژهای معنی لغوی خود را از دست داده و برای رساندن مقاصد علمی و تفهیم مطلب فنی بکار میرود، اصطلاحات گاهی الفاظ کوتاهی است که معانی مهم و برجسته و زیادی را ادا میکند، و مفاهیم دقیق علمی را ظاهر و روشن میسازد بر خلاف لغت که چنین نیست. ( فرهنگ حقوقی، لنگرودی ص4-6)
رویکردهای پروسه تحقیق
رویکرد: این واژه با کار برد جدید، در فرهنگ به معنای روش پیشگیری آمده است وهمچنان به معانی همچون روی نهادن، روی آوردن، نگرش توجه، رو به سوی چیزی یا به کسی آوردن، موضع گیری، جهت گیری نسبت به موضوعی خاص ، جهت گیری در تصمیم سازی و تصمیم گیری های راهبردی و یا تاکتیکی، کاربرد دارد. مانند: رویکرد به ما می گوید در تنظیم برنامه های خود باید به کدام سو حرکت کنیم.
تعریف رویکرد: این کلمه «Approach» مرادف کلمه رویکرد است. این کلمه دارای چند معنی است. یکی از معانی آن که در فارسی بیشتر مورد توجه است شکل "فعلی" آنست که به معنی شروع به «درگیر شدن با یک مشکل و یا تکلیف به صورتی خاص» است (نرم افزار فرهنگ آکسفورد). در معنای اسمی هم به معنی «راهی برای درگیر شدن با چیزی یا کسی و راهی برای انجام دادن یا فکر کردن درباره چیزی مانند یک مشکل» به کار میرود. معنای دیگری که ممکن است در فارسی به کار گرفته شود معنی «راه» است؛ راهی که به مکانی منتهی میشود (نرم افزار فرهنگ آکسفورد).
با توجه به اینکه پروسه تحقیق راهکردهای عملی را در بر میگیرد که در مسیر ومحور تحقیق از آن کار گرفته میشود وهر محقق وپژوهشگر ضرورتاً باید این مراحل را در انجام تحقیق سپری کند، بدون سپری کردن آن نه میتوان یک دست آورد تحقیقی خوب را ارایه نمود. رویکرد تحقیق دارای مبانی فرا نظری (ریشه شناسی، واژه شناسی، معرفتشناسی) متفاوتی از همدیگر هستند و تفسیرهای متفاوتی از ماهیت پژوهش ارایه میدهند، رویکرد پروسۀ تحقیق از این عملکرد مستثنا نیست و با توجه با مبانی فرانظری خود تفسیر ویژهای از ماهیت پژوهش ارایه میدهد.
دراین نویشتار سعی شده است، سه رویکر مهم در نحوۀ استخدام واژه ها در نویشتار فارسی که ضرورت مبرم هر پژوهشگر ونویسنده است مفصلاً معلومات ارایه میگردد. از جمله اصول وقواعد املا در زبان فارسی، نحوۀ ویرایش در زبان فارسی و حروف چینی کمپیوتری در زبان فارسی که همه اصول اساسی ومؤثر در پروسه تحقیق فارسی را، جهت مطالعۀ شما علاقمندان گردآورده ایم.
کاربرد واژه ها درتحقیق
یکی دیگر از مراحل انجام تحقیق کاربُرد واستخدام واژه ها در تحقیق است که محقّق باید آنرا در طرح تحقیق خود بیان نماید، همچون کاربرد هایی که در انجام تحقیق متصور است. در این قسمت پژوهشگر بیان می کند که کاربردهایی تئوری وعملی تحقیق چه چیزی هستند وتحقیق وی چه کمک هایی را به جامعه عملی نموده وهمچنین چه مشکلاتی را حل خواهد نمود.(روش تحقیق در علم حقوق، آل کجباف، ص91)
اصول املایی برخی واژه ها وآیین نگارش و ویرایش
یکی از قسمت های عمده در تحقیق اصول املایی واژه هاست، بدون در نظر گرفتن آن در تحقیق، با اشتباهات املایی برخورد کرده واز ارزش تحقیق کاسته میشود، اصول املای فارسی چند دستهاند:
(1) اصولی که در کتابهای دیگر با نامی دیگر آمدهاند؛ مانند «اصل همانندی خواندن و نوشتن» که در کتابهای دیگر، با نام «اصل تطابق مکتوب و ملفوظ» آمده است.
(2) اصولی که در کتابهای دیگر با نامهای دیگر آمده است؛ مانند «اصل قاعدهمند سازی شیوهی املای سازههای همگون» (اصل قاعدهمندی).
(3) اصولی که در کتابهای دیگر نیز آمدهاند، ولی تعریف ارایهشده برای آنها در این کتاب متفاوت است؛ مانند «اصل حفظ زیبایی واژه» و «اصل اختیار اشهر».
مهمترین اصول شیوهی خط فارسی به شرحی است که در پی میآید بدان مرتبط است.
1.1.1- اصل فراگیر بودن قاعده (اصل فراگیری)
(1) بهترین شیوهی املأ، شیوهای است که با یادگیری قواعد آن بتوان روش نوشتن همهی واژهها را آموخت؛ یعنی قواعد آن باید آنقدر فراگیر باشد که در نوشتن همهی اشکال واژهها، صورت املایی را برای یادگیرنده مشخص کنند. البته برخی قاعدهها نیز ممکن است استثناهایی هم داشته باشند، ولی استثناها نیز بهعلت آن که شیوهی نوشتن واژههای دیگری را مشخص میکنند، به فراگیر شدن قاعده کمک میکنند. در هر صورت، شیوهی املا باید صورت املایی همهی واژهها را برای یادگیرنده مشخص کند. برای مثال، یکی از مواردی که قواعد هیچ یک از شیوهنامههای موجود دربارهی آن فراگیر نبوده است، شیوهی نوشتن واژههای مرکب است.
(2) بنابر آنچه گفته شد، هر یک از قواعد وضع شده برای شیوهی املای فارسی باید دارای یکی از دو ویژگی زیر ـ با اولویتی که درپی میآید ـ باشند:
(1.2) قاعده باید فراگیر باشد و هیچ استثنایی نداشته باشد.
(2.2) قاعده باید فراگیر باشد و کمترین استثنا را داشته باشد.
به زبان دیگر، بهترین قاعده قاعدهای است که کمترین استثنا را داشته باشد؛ و بهتر از آن، قاعدهای است که هیچ استثنایی نداشته باشد.
(3) هرگاه قواعد شیوهی املای فارسی در «نداشتن یا کم داشتن استثنا» از ویژگیهای پیشگفته پیروی نه کنند، فراوانی استثناهای قواعد، حفظ ویادگیری آنها را دشوار میکند. برای مثال، در شیوهنامههای کنونی، برای «ها»ی جمع دو شیوهی رایج وجود دارد:
(1.3) چسبیده نویسی؛ مانند: کتابها، سنگها، فرشها و ...
(2.3) جدانویسی؛ مانند: کتابها، سنگها، فرشها و ...
بنا بر اصل فوق اگر شیوهی «چسبیده نویسی» را بگزینیم، مجبور خواهیم بود «هشت استثنا» را برای همیشه مراعات کنیم:
استثنای اول جدا نویسی: پس از «ی» ساکن؛ مانند: خطمشیها، زردپیها، نیها و مانند اینها.
استثنای دوم جدا نویسی: پس از «ـه/ ه»ی ناملفوظ؛ مانند: درهها، ساقهها، تاقچهها و مانند اینها.
استثنای سوم جدا نویسی: پس از «ـه»ی پایانی ملفوظِ چسبیده به حرف دیگر؛ مانند: بهها، پیهها و مانند اینها.
استثنای چهارم جدا نویسی: پس از «ط» و «ظ»؛ مانند: احتیاطها و محافظها و مانند اینها.
استثنای پنجم جدا نویسی: پس از همزهی پایانی؛ مانند: منشأها، خلأها و مانند اینها.
استثنای ششم جدا نویسی: هنگامیکه مفرد واژهای منظور باشد، نه جمع آن؛ مانند: «اصلاح جوامع به ربانی ها(امثال وفاداران پروفیسور برهان الدین ربانی) نیاز دارد».
استثنای هفتم جدا نویسی: هنگامیکه با چسبیدن آن، حرفهای به هم چسبیدهی واژه، بیش از هفت حرف شود؛ مانند:مرکانتیلیستها، مستضعفها، مستمسکها و مانند اینها.
استثنای هشتم جدا نویسی: برخی شیوهنامهها، «ها»ی جمع را پس از هر گونه «ه»ی پایانی مستثنا دانستهاند؛ مانند: کوهها، روباهها، شکوهها، جاده ها، دانشکده ها، بتکده ها، قرار گاه ها، دانشگاه ها و آرامگاه ها، مانند اینها.
ولی اگر شیوهی «جدانویسی» را بگزینیم، نیازی به افزودن این همه استثنا به یک قاعده، و بهخاطر سپاری آنها نیست؛ در نتیجه «ها»ی جمع را در همهی واژهها جدا مینویسیم.
این اصل، در قواعد بسیاری، از جمله قواعد مربوط به «این، آن، اند، بی، تر، ترین، چه، هم، همان، همین، هیچ و...» کاربرد دارد.
(4) همچنین برپایهی این اصل، هر قاعده باید همهی سازههای همگون را بهطور برابر دربرگیرد. منظور از سازههای همگون سازههایی است که دست کم دارای یک ویژگی مشترک هستند و میتوانند در یک گروهواژه گنجانده شوند؛ برای مثال، دو واژهی «پیروی» و«پیریزی» دارای ویژگیهایی مشترک هستند: هر دو، اسم مصدرند، سههجاییاند، جزء نخست آنها به «ی» پایان یافته، جزء دوم آنها با «ر» آغاز شده و حذف واجی نیز در آنها صورت نه گرفته است. (نگارش و ویرایش، احمد سمیعی گیلانی، ص 201)
بنابر این هر دو باید جدا نوشته شوند و نوشتن «پیروی» بهصورت «پیروی» درست نیست. به زبان دیگر، به همان علت که واژههای پیریزی، نیبری، صفکشی و ... را ـ که همگی اسم مصدر سه هجایی هستند ـ جدا مینویسیم، باید واژههای «پیروی»، «دلبری»، «سنگبری» و ... را نیز ـ که اسم مصدر سههجایی هستند- جدا بنویسیم. به همین ترتیب، به همان علت که واژهی «رهبری» (اسم مصدری که حذف واجی در آن صورت گرفته است؛ یعنی در اصل، راهبری بوده است) را چسبیده مینویسیم، واژۀ «نگهداری» (اسم مصدری که حذف واجی در آن صورت گرفته؛ یعنی نگاهداری بوده است) را نیز چسبیده مینویسیم. برپایهی همین اصل، جفت واژههایی که درپی میآیند، همگی همگون (دارای ویژگیهای مشترک) هستند و مانند هم نوشته میشوند. در این جفت واژهها، چسبیده نویسی یک واژه و جدانویسی واژهی دیگر درست نیست و هر دو باید یکسان نوشته شوند:
بنویسید |
ننویسید |
|
اسم فاعل: |
زحمتکش، رحمتجو |
زحمتکش، رحمتجو |
اسم مصدر: |
مصلحتبینی، راهسازی |
مصلحتبینی، راهسازی |
فعل: |
میگوید، میلرزد |
میگوید، میلرزد |
صفت: |
همکلاس، همپرواز |
همکلاس، همپرواز |
از این پس، این اصل را به اختصار «اصل فراگیری» مینامیم.
2.1.2 ـ شیوهی املای واژههای همگون اصل قاعده مند سازی
(1) هرگاه «رویکرد اختیار اشهر»، در یک «گروهواژهی تنه» (مثلاً در گروهواژهی پسوندها)، املای یک گروهواژهی شاخه (مانند واژههای دارای تکواژ «گر») را چسبیده، واملای یک گروهواژهی دیگر (مانند واژههای دارای تکواژ «وار») را جدا نشان دهد، و نتوان همهی واژههای درون گروهواژهی تنه (دراینجا، املای همهی واژههای دارای پسوند) را به صورت یکسان نوشت (مثلاً نتوان همهی واژههای پسونددار را تنها به یکی از دو صورت چسبیده یا جدا نوشت) و در نتیجه نتوان برای همهی آنها قاعدهای یکسان و بدون استثنا یا با کمترین استثنا تدوین نمود (یعنی نتوانند از «اصل فراگیری» پیروی کنند)؛ هر گروهواژهی شاخه از قاعدهی ویژهی خود پیروی خواهد کرد. در این موارد معمولاً هر گروهواژهی تنه به دو نوع گروهواژهی شاخه تقسیم میشود: (شیوهنامه و املانامهی جامع خط فارسی، جمشید سرمستانی ص 33)
(1.1) دستهی نخست، واژههایی خواهند بود که از «قاعدهی بیشینه» (قاعدهای که پیشتر ازآن واژهها را دربر گیرد) پیروی میکنند.
(1.2) دستهی دوم، واژههایی خواهند بود که از «قاعدهی کمینه» (قاعدهای که واژههایی کمتر و مشخص را دربر گیرد) پیروی میکنند.
آن دسته از واژههایی را که از «قاعدهی کمینه» پیروی میکنند، نمیتوان استثنا نامید؛ زیرا طبق اصل فراگیری، قاعدهها یا نباید استثنا داشته باشند، یا باید کمترین استثنا را داشته باشند. از این گذشته، هرگاه استثناها، خود، گروهی از واژهها را دربر گیرند که واژههای فراوانی را در خود جای دهند، آنها را «قاعده» مینامیم نه «استثنا»؛ زیرا استثنا، همانگونه که از نامش بر میآید، به «موارد اندکِ خلاف قاعده» گفته میشود. در نتیجه، هرچند شیوهی نوشتن واژهها در دو دستهی نخست و دوم، «ناهمانند» است، ولی هردو از قاعده پیروی میکنند وقاعدهمند هستند.
(2) همچنین برپایهی این اصل، حتی استثناها نیز باید مبتنی بر قاعده، دلیل و منطق باشند، نه مبتنی بر سلیقه؛ یعنی اگر املای اجزای یک گروهواژهی تنه (مثلاً واژههای دوهجایی) باید بهصورت چسبیده باشد، باید برای گروهواژههای شاخهای که صورت املایی آنها جداست، دلیل و قاعدهی مشخص داشته باشیم.
(3) نمونهی روشن پیروی از این اصل در شیوهنامهی املای این کتاب را میتوان در مورد «ترکیبها» یافت؛ زیرا همهی واژههای همگون در ترکیبها، از دو قاعدهی بیشینه و کمینه پیروی میکنند.
(4) همچنین هرگاه اجزای یک گروهواژهی تنه (مثلاً واژههای همزهدار) به چند گروهواژهی شاخه تقسیم شوند و برای هریک نیز قاعدهای جدا تدوین شود، همهی اجزای گروهواژهی تنه، از اصل قاعدهمندی (نه اصل فراگیری) پیروی میکنند. برای نمونه، صورتهای گوناگون نوشتن همزه در واژههای زیر، حاصل پیروی «واژههای همزهدار» از اصل قاعدهمندی است. (راهنمای ویرایش، غلامحسین زاده، صص22-24)
آجل، مبدأ، لؤلؤ، مبدئ، سوء، ابتدا، جزء لاینفک، جزو کلاس، بهجز علی، مأخذ، مطمئن، مآخذ، مؤمن، رئوس، جایز، مسائل، نایب، ائتلاف، قرائت، مسأله، اسرائیل و مسئول. این اصل را میتوان به اختصار «اصل قاعدهمندی» نامید.
2.1.3ـ اصل همانندی خواندن و نوشتن واژهها (اصل همانندی)
شیوهی نوشتن واژهها، تابع شیوهی بیان و گفتن آنهاست. بشر، نخست سخن گفت و سپس گفتههای خود را به شکل نوشتار درآورد. پس هر واژه را باید به همانگونهای بنویسیم که آن را در زبان فارسی معیار میخوانیم. برای مثال، همانگونه که هیچگاه نمیشود واژهی «برادر» را «پرادر» بنویسیم و «برادر» بخوانیم، نباید واژهی «رئیس» را «رییس» بنویسم و «رئیس» بخوانیم. واژههای مسایل/ مسائل، ارایه/ ارائه، کشتیای/ کشتییی و ... نیز واژههایی هستند که باید از این اصل پیروی کنند.
یاد آور: در زبان فارسی، تنها در چند جا شکل نوشتن واژهها با خواندن آنها تفاوت دارد: یکی در واژههایی که در آنها برای نشان دادن صدای «ـُـ» (o) از حرف «و» استفاده میکنیم؛ مانند میکروب، وُلوو، ژئوپولیتیک و مانند اینها، و دیگری در واژههایی که «وا» در آنها نمایندهی «ا» است؛ مانند: خواندن، خواهر، گیاهخوار، خوار (به معنی پست) و مانند اینها. این اصل را میتوان به اختصار «اصل همانندی» نامید.
2.1.4 ـ اصل حفظ استقلال واژه ها (اصل استقلال)
واژههای دارای معنی مستقل، دارای لفظ مستقل نیز هستند. این واژهها در ترکیب با همدیگر «معنایی تازه» ایجاد میکنند، ولی اجزای آنها «معمولاً» باید جدا (و نزدیک به هم) نوشته شوند. پس باید در نظر داشت که واژههایی که پیش از ترکیب با واژههای دیگر، واژهای مستقل، با معنایی مستقل هستند، توقع میرود که در هنگام ترکیب تنها «معنایی تازه (معنای مستقل وتازه)» پدید آورند، نه «معنی» و «شکلی» تازه ودیگر گون. مانند: واژههای «دل» و «نواز» در ترکیب «دلنواز» تنها باید معنایی تازه پدید آورند و لازم نیست که حتما شکل تازهی «دلنواز» را نیز پدید آورند. بدینسان، با وجود آنکه با ترکیب دو یا چند واژه، معنایی جدید پدید میآید، اما هر واژه استقلال خود را حفظ میکند. نتیجهی رعایت این اصل این است که بیشتر واژههای مرکب مانند:باطریساز، دستنویس، پیگیری، دکتور روان درمان، همدیگر، یکنواخت، پیشروی، هیچکس، باقیمانده، آبگرمکن و ... جدا و نزدیک به هم نوشته میشوند. رعایت این اصل به آسان شدن آموزش و یادگیری زبان فارسی برای فارسیآموزان، و روشن شدن شیوهی املای واژههای مرکب (جدا نوشتن یا چسبیده نوشتن آنها) نیز کمک میکند. بر همین اساس، رویکرد این شیوهنامه جدانویسی واژههای مرکب چندهجایی است (البته با رعایت استثناها). این اصل را میتوان به اختصار «اصل استقلال» نامید.
2.1.5 ـ اصل حفظ زیبایی واژه ها(اصل زیبایی)
برای تعریف «زیبایی واژه» نخست باید «زشتی واژه» را تعریف کرد. اصلیترین علت زشتی واژه(های مرکب) شش چیز است:
(1) بلند (طولانی) شدن واژه؛ مانند: سُستعهد، ایستسنج و سَختپشت (زشت) ← سستعهد، ایستسنج وسختپشت (زیبا).
(2) بههم چسبیدن دو حرف «یکشکل» یا «همگون» از دو واژه؛ مانند: خوششانس، کجخلق، لبچرب وصبحخوان (زشت) ← خوششانس، کجخلق، لبچرب و صبحخوان (زیبا).
(3) پر نقطه شدن واژه؛ مانند: میخپیچ، مچپیچ و چپچشم وچپُخم(زشت) ← میخپیچ، مچپیچ و چپچشم وچپُ خم (زیبا).
(4) دگرگون شدن واژه؛ مانند: قوسوار، واکبر و سرخمو وموکیتبُر (زشت) ← قوسوار، واکبر و سرخمو وموکیت بُر (زیبا).
(5) گنجانده شدن دو حرف قوسدار (یا بیشتر)، از دو واژه، در یک لخت؛ مانند: همعصر، همعقل و مرغخوار (زشت) ← همعصر، همعقل و مرغخوار (زیبا).
(6) گنجانده شدن یکی از دو حرف «ک یا گ» با حرفهای قوسدار (ج، چ، ح، خ، ص، ض، ط، ظ، ع، غ ) در یک لخت؛ مانند: یکطرح، تکظرف، گلطرح، کجفکر، جفتچرخ، صفجمع، پاکچشم، پاکعهد، تنگخلق، تنگچشم (زشت) ← یکطرح، تکظرف وگلطرح، کجفکر، جفتچرخ، صفجمع، پاک چشم، پاکعهد، تنگخلق و تنگچشم (زیبا).
یادآور: برای آشنایی با جزئیات این اصل به موضوع «ترکیبهای زشتْچسبان» در کتابهای دیگر مراجعه کنید.
بدین ترتیب هر واژهای را که دارای ویژگیهای پیشگفته باشد، «واژهی زشت»، و هر واژهای را که دارای این ویژگیها نباشد، «واژهی زیبا» مینامیم. این اصل را به اختصار، «اصل زیبایی» میتوان نامید.
2.1.6ـ اصل حفظ صورت خط فارسی (اصل حفظ صورت)
هرچند بسیاری از واژههای عربی در زبان فارسی پذیرفته شدهاند، برخی از آنها با صورت و شیوهی خط فارسی همخوان شده اند (واژههایی مانند: رحمن ← رحمان، کبری ← کبرا، هرون ← هارون، قیٰمة← قیامت، حیٰوة ← حیات، زکٰوة ← زکات، یٰس ← یاسین، طٰهٰ ← طاها و ...). مصداقهای دیگر این اصل، پرهیز از بهکار بردن حرکتهای ویژهی زبان عربی، یعنی: دوزبر، دوزیر، ودوپیش به شکل ذیل«ـًـٍـٌ»، و همچنین ویژگیهای مختص خط فارسی از جمله تبدیل «ـه / ه»ی ناملفوظ به «گ» در هنگام افزودن «ان» جمع یا «ی»ی اسم مصدرساز یا نسبت، به واژههای پایان یافته به «ـه / ه»ی ناملفوظ است (مانند: ستاره ← ستارگان، دیوانه ← دیوانگی، خانه← خانگی، زنده← زندگی، فرخنده← فرخندگی، آراسته← آراستگی، آمیخته←آمیختگی، چگونه ←چگونگی، پیچیده←پیچیدگی، چسبیده← چسبیدگی.) این اصل را میتوان به اختصار «اصل حفظ صورت» نامید.
2.1.7 ـ اصل نمایاندن اصل واژهها (اصل نمایش)
برپایهی این اصل، صورتهای املایی «میشوئی، میشوئیم، میشوئید» و «شستشو، گفتگو» باید بهگونهای نوشته شوند که نشاندهندهی اصلشان باشند؛ یعنی باید به صورت «میشویی، میشوییم، میشویید» و «شستوشو، گفتوگو» نوشته شوند تا بن «شوی» و اصل واژهها را نشان دهند. اصلاً به صورت همزه نویشتن این کلمات درست نیست، چون همزه در جمله حروف فارسی شامل نبوده وبه شکل مستعار در بعضی از واژه های که در اصل، جزء کلمات عربی بوده اند استعمال آن مجاز است، مانند: «جزء، جزاء» این اصل را میتوان به اختصار «اصل نمایش» نامید.
2.1.8 ـ اصل همخوانی روش املای فارسی با کارکردهای کمپیوتر (اصل همخوانی)
امروزه ارتباط ناگسستنیِ بین نوشتن و کمپیوتر بر هیچکس پوشیده نیست و با اطمینان میتوان گفت در دورهای که عرصهی پژوهش و نشر کتاب بدون کمپیوتر، عرصهای ناقص و عاجز و بیمعنی است، شمار صفحههای ماندگار حروفچینی شدهی کمپیوتری (شامل کتاب، مجله، آرشیو، روزنامه، لوحهای فشرده و ...)، هرگز با شمار صفحههای ماندگار دستنویس قابل مقایسه نیست. (شیوهنامه و املانامهی جامع خط فارسی، سرمستانی ص 33)
با در نظر داشتن این واقعیت انکار ناپذیر و برای استفادهی بهینه از این ابزارِ تسهیل و تسریعِ نشر و پژوهش (کمپیوتر)، باید قاعدهها و ملاحظاتی را به شیوهی املای فارسی افزود. یکی از مصداقی بهکار بردن این اصل، رعایت قاعدههای «فاصله/ نیمفاصلهی میان اجزای ترکیبها» است.
در این کتاب، هرجا که به «فاصله/ نیمفاصلهی میان اجزای ترکیبها» اشاره شده، این اصل در نظر گرفته شده است.
پذیرفتن این اصل بدین معنی نیست که املای فارسی باید خود را با املای کمپیوتری هماهنگ کند، یا این که هرگاه تغییری در نرمافزارهای نوشتاری کمپیوتر پدید آمد شیوهی املای فارسی را نیز بر پایهی آن تغییر بازنگری کرد؛ بلکه بر عکس، املای کمپیوتر را باید به سویی برد تا با شیوهی املای فارسی همخوان شود. ولی از سوی دیگر باید قواعدی وضع کرد تا بر پایهی آنها بتوان از کارکردهای نوشتاری کمپیوتر، بدون ایجاد مشکل در شیوهی املای فارسی، استفاده نمود. این اصل را میتوان به اختصار، اصل «همخوانی» هم نامید.
2.1.9 ـ اصل پرهیز از نادرستخوانی (اصل پرهیز)
برپایهی این اصل، هرگاه شکل واژهها به صورت چسبیده نوشته شود، احتمال نادرست خواندن آنها وجود می داشته باشد، باید آنها را بهگونهای نوشت که این احتمال از بین برود. برای مثال، برای پرهیز از خواندن واژهی «سِگانه» به صورت «سَگانه» باید آن را به شکل «سهگانه»، و برای پرهیز از خواندن واژهی «فُندار» بهصورت «فَندار» باید آن را بهصورت «فوندار» نوشت. همچنین مثلاً در جملهی "مطرح کردن قضیهی اسبسواری در آن جمع کار نادرستی بود" با فرض اینکه قرینهای برای دانستن حرکت (اعراب) درستِ «اسبسواری» وجود نداشته باشد، احتمال خواندن آن به دو شکل «اسبِ سواری» و «اسبْسواری» وجود دارد، که در این صورت برای پرهیز از نادرست خوانی، اصل بسته نویسی بهمنظور نویسنده، باید آن را به یکی از دو شکل پیش نوشت.
اصول نهگانهی برشمرده شده، مهمترین اصولی هستند که در تدوین این شیوهی املا از آنها بهعنوان پشتوانهی علمی استفاده شده است؛ ولی به غیر از اصول یاد شده، در منابع دیگر اصول دیگری را نیز برشمردهاند که برخی از آنها با اصول پیشگفته در تناقضند، (بررسی علمی شیوهی خط فارسی، نازیلا خلخالی ص 78).
مانند برخی دیگری از قواعد که همانند اصول پیشگفته شده قرار دارند، مثلاً دربارهی واژههای «پیروی» و«پیریزی» با «اصل فراگیری» در تناقض است؛ زیرا اگر بخواهیم مشهورترین صورت واژهی «پیروی» را انتخاب کنیم، باید صورت «پیروی» (صورت چسبیده) را بگزینیم، از سوی دیگر، صورت مشهور و رایج «پیریزی» نیز به صورت جدا نویسی است. حال آنکه هر دو واژه، اسم مصدر سه هجایی هستند و طبق اصل فراگیری باید از قاعدهای برابر (قاعدهی جدانویسی) پیروی کنند.
برای نمونه، «اصل سهولت آموزش قواعد» که استاد احمد سمیعی آن را در کتاب (نگارش و ویرایش ص 201) آورده است، در داخل «اصل فراگیری» قرار دارد. زیرا همانگونه که گفته شد هرگاه قاعدهای استثنا نداشته یا کمترین استثنا را داشته باشد، یادگیری و به خاطرسپاری آن آسانتر خواهد بود، و برعکس، یادگیری قواعد نافراگیر و پُراستثنا برای یادگیرندگان دشوار است.
و بقیه را نیز میتوان در دنباله و تکمیل اصول نهگانهی این کتاب دانست.
این اصول عبارتند از: سهولت خواندن و نوشتن، سهولت آموزش قواعد، رعایت لوازم، و مقتضیات خصوصیات خط فارسی، حفظ استقلال دستور خط فارسی، حفظ استقلال واحدهای صرفی وتوجیه صوتی املایی. (با اختصار از کتاب قواعد جامع املای فارسی، جمشید سرمستانی)
یادرآور: ملاک و مبنای اصلی تعیین شیوهی املای واژهها، صورت رایج یا صورتی نیست که تاکنون دیدهایم، بلکه ملاک و مبنای تعیین شیوهی املا، پیروی از اصول نهگانهی ذکر شده است؛ یعنی برای شیوهی املای تکتک واژهها باید دلیلی (اصل و قاعدهای) مشخص داشته باشیم.
اصول مهم در رعایت قواعد املایی
برعلاوه اصول نه گانه فوق، برخی از نویسندگان پنج اصل مهم را در قواعد املایی زبان فارسی، و نگارش آن مؤثر میدانند که به دلایل گوناگون که موجب پدید آمدن چند گونه رسم الخط شده است، باید توجه داشت که می توان با رعایت پنج اصل تعیین شده، قواعد املایی را بهتر به کار برد و دیگر در گذاردن علامت ها و نگارش حروف متعدد فارسی دچار سردرگمی نخواهد شد. این پنج اصل عبارتند از:
اصل آسان خوانی و آسان نویسی
هنگامی که بین دو رسم الخط در نوشتن کلمه ای دچار شک و تردید می شویم بهتر است کلمه ای را انتخاب کنیم که آسان تر خوانده و نوشته می شود؛ کلمه ای که هنگام خواندن مجبور به دوباره و چندباره خوانی آن نباشیم. برای مثال نوشتن کلمه «شکستپذیر» به شکل «شکست پذیر» ساده تر نوشته و خوانده می شود، حتی اگر در رسم الخط، اصل بر اتصال باشد این ترکیب را باید طبق اصل اول جدا بنویسیم.
اصل تطابق مکتوب و ملفوظ
مطابق این اصل بهتر است کلمات همان گونه که تلفظ می شوند به کتابت در آیند. اگرچه رعایت این اصل در هیچ زبانی ممکن نیست. برای مثال در زبان انگلیسی حرف k در واژه هایی مثل knife , know خوانده نمی شود اما به نوشتار در می آید. در فارسی این اصل بیشتر در نوشتن کلمات عربی کاربرد دارد. برای مثال فارسی زبانان کلماتی مثل «بلوی، شوری، مبتلی، رحمن» را به شکل «بلوا، شورا، مبتلا، رحمان» می نویسند؛ یعنی همان گونه که تلفظ می کنند. وهمچنان حرف«و» در کلمات خواندن، خوانواده، وخواجه خوانده نمیشود اما در نوِشته وجود میداشته باشد.
در زبان فارسی نیز کلماتی هستند که این قانون شامل آنها نمی شود؛ کلماتی که در آنها واو معدوله به کار رفته است. مانند: خواهر، خوارزم، خواب، خواستن، خوانا، خویش.
تلفظ واو معدوله تا قبل از قرن هفتم و هشتم هجری رایج بوده است: خُوَ (xva) در خَواهر، خَوارزم. امروز این حرف را از کلمات حذف نکرده اند چراکه کلماتی دیگر مشابه تلفظ آنها وجود دارد که ممکن است موجب اختلاط شان شود؛ مانندخوان/ خان، خویش/ خیش، خوار/ خار، خواستن/ خاستن.
اصل یکنواختی قواعد
یکی از اصولی که بی تردید در نوشتن فارسی باید آنرا رعایت کرد، یکدستی ویکنواختی رسم الخط است . نویسنده باید یک شیوه برای املای فارسی انتخاب کند ودر همه جا به آن پایبند باشد. برای مثال اگر در رسم الخط پذیرفته شده او «جدانویسی» مبنا قرار گرفته است باید این اصل در همه جا رعایت شود. این موضوع در سازمان ها، ارگان ها و به ویژه مطبوعات اهمیت دارد و همه باید مطابق یک دستور العمل بنویسند تا دوگانگی و تشتت در خط فارسی ایجاد نه شود.
اصل اختیار اشهر
گاه پیش می آید که نویسنده بین دو گونه رسم الخط ـ که البته هر دو از لحاظ دستوری صحیح است ـ تردید می کند، در اینجا او باید با توجه به اصل اختیار اشهر گزینه ای را که در بین مردم معروفتر وپذیرفته تر است انتخاب کند.
در رعایت این اصل باید توجه داشت که گاه برخی از گزاره های نادرست در بین مردم رواج پیدا کرده است و دیگر شکل صحیح آن برای کسی آشنا نیست. در این موارد اصل اختیار اشهر اجراشدنی نیست چراکه هدف، اصلاح زبان است و به سبب پذیرفته شدن یک گزینه نادرست نباید آن را به کار برد. مثلاً بسیاری می پندارند کلمه «می گوییم» به علت کاربرد فراوان و همگانی آن صحیح است حال آن که شکل درست آن «می-گوییم» است و باید همین گزینه را انتخاب کرد.
اصل پرهیز از التباس وآمیختگی
در نوشتن برخی ترکیبات در فارسی باید توجه کرد که اتصال آنها موجب اختلاط وآمیختگی کلام نشود. برای مثال عبارت «چه را برداشتی؟» به معنی «چه چیز را برداشتی؟» اگر به شکل متصل نوشته شود معنی دیگری را به وجود می آورد: «چرا برداشتی؟»
اصولی که در فوق بدان اشاره شد، از مواردی است که رعایت آنها هنگام نوشتن و یا ویرایش یک نوشته، کار را بر نویسنده یا ویراستار ساده تر کرده، او را از سردرگمی و یا تعصب و تقیّد بی جا رها می سازد.
یادآوری: با وجود این قواعد، یک نکته را همواره در نظر بگیریم؛ تغییر در رسم الخط همیشه موجب نادرستی واژه نمی شود، مثلاً کتابها و کتاب ها هیچ تفاوتی با هم ندارند. اصولاً اتصال و انفصال در کلمات مرکب تغییری در معنای آن ایجاد نمی کند بنابراین خود را چندان مقیّد به قوانین رسم الخط نکنیم و بیشتر به نکات دستوری زبان بپردازیم؛ هرچند این نکته را فراموش نکنیم که منظور ما رسم الخطی است که مطابق دستور زبان فارسی باشد نه رسم الخط نادرست!
قواعد املایی پسوندها وپیشوندها
پسوندها در واژه های ترکیبی
پسوند، هجا یا لفظی است که بهتنهایی بهکار نمیرود و در پس واژه میآید تا معنی تازهای به آن دهد. در زبان فارسی دستکم ۵۲ پسوند وجود دارد.
(۱) پسوندهای «آسا، آگین، باره،تر،ترین، جات، وار، وش،ها و گانه» -در واژههای دوهجایی و چندهجایی- جدا و بیفاصله نوشته میشوند (اصل قاعدهمندی)؛ مانند: سیلآسا، شرمآگین، شکمباره، کوتاهتر، بزرگترین، ترشیجات، درویشوار، سرخوش، کتابها و پنجگانه.
مثالهای استثنایی :
(۱. ۱) پسوندهای «تر» و «ترین» در واژههای «بهتر (ین)، مهتر (ین) و کهتر (ین)» چسبیده نوشته میشوند.
(۲. ۱) پسوند «وار» در واژههای «خانوار، بزرگوار و سوگوار» چسبیده نوشته میشود.
(۳. ۱) هنگامی که حذف واجی در واژه صورت گیرد، پسوندهای جدا، چسبیده نوشته میشوند؛ مانند: مهوش (ماهوش بوده است) و یگانه (یکگانه بوده است).
(۲) پسوند «بار» در واژههای دوهجایی، چسبیده، و در واژههای چندهجایی، جدا و بیفاصله نوشته میشود (اصل قاعدهمندی)؛ مانند: اشکبار، شیطنتبار.
(۳) چهل پسوند دیگر؛ یعنی پسوندهای «ا (کوشا)، اک (پوشاک)،ام (پنجم)، امین (پنجمین)، ان (زنان)، انه (زنانه)،بان (کشتیبان)، چه (تاریخچه)، چی (چایچی)،دان (نمکدان)، دیس (تندیس)، زار (نمکزار) سار (کوهسار)، سان (همسان)، ستان (گلستان)، سیر (گرمسیر)، فام (سرخفام)، ک (آدمک)، کده (دانشکده)، گار (خواستگار)، گان (دیوانگان) ،گاه (آزمایشگاه)، گر (ستمگر)،گری (رامشگری)، گون (شبنمگون) ، گین (خشمگین)،مان (زایمان)،مند (دانشمند)، ن (برگشتن)، نا(فراخنا)، ناک (دهشتناک)، نده (گوینده)، واره (ماهواره)، ور (رنجور، دانشور)، ومند (تنومند)، وند (عروسوندان)، ـه (ناله، گریه)، ی (شکستنی)، ین (رنگین)، ینه (نرمینه)» بهجز در موارد زیر، چسبیده نوشته میشوند:
(۱. ۳) هنگامی که حرف پایانی واژه «ه» ی چسبیده به «ی» باشد؛ مانند: توجیهگر.
(۲. ۳) هنگامی که حرف آغازین پسوند با حرف پایانی واژه یکی باشد؛ مانند: نظاممند.
(۳. ۳) هنگامی که حرف پایان واژه، «ه» ی ناملفوظ باشد؛ مانند: گلهمند.
(۳. ۴) هنگامی که پسوندهای «گری» و «وند» پس از «ی» بیایند؛ مانند: منشیگری، محمدیوند.
(۳. ۵) هنگامی که (پسوند) پس از واژههای مرکب بیایند؛ مانند: لفت ولیس وتیس همانند: لفت کار، لیس چی و تیس کار.
یادآور: هرگاه یک یا چند حرف به واژههای پسونددار افزوده شود، در قواعد پیشگفته تغییری ایجاد نمیشود؛ مثال: مرغسان ← مرغسانان، سخنور ← سخنوری، همگون ← ناهمگونی، سرخفام ← سرخفامی.
2ـ پیشوندها در زبان فارسی
پیشوند، هجا یا لفظی است که بهتنهایی بهکار نمیرود و پیش از واژه میآید تا معنی تازهای به آن بدهد.
در زبان فارسی دستکم ۲۳ نوع پیشوند وجود دارد.
(2,1) پیشوندهای «اِم، ب، دُش، مَـ، نَـ» چسبیده نوشته میشوند؛ مانند: امشب، برفت، دشوار، بهوش، مبادا، نمیخورم.
(2,2) پیشوند «هم» در واژههای دوهجایی چسبیده نوشته میشود، و در واژههای چندهجایی و هنگامی که چسبیده نویسی آن، واژه را زشت کند، جدا و بیفاصله نوشته میشود؛ مانند: همکار، همسر، همدرس، هممرز، هممخرج، همسفر، همصف، همسنخ، همعقل.
(2,3) پیشوند «بی» بهجز در واژههای بیهوده، بیهُده، بیهُش وبیزار، در همهجا جدا نوشته میشود؛ مانند: بیکار، بیتربیت.
(2,4) پیشوند «می» بهجز در صورتهای محاورهای (مانند: میگن، میرن، میخوام، میشنفه و...) جدا نوشته میشود؛ مانند: میگویند، میروند، میخواهم، میشنود.
(2,5) پیشوند «همی» همیشه جدا نوشته میشود؛ مانند: همیروم، همیگویم.
(2,6) باقی پیشوندها نیز - بهعلت آنکه حرف پایانیشان حرف پسبریده است - جدا نوشته میشوند. (قواعد جامع املای فارسی، جمشید سرمستانی= برگرفته از آموزشگاه مجازی ویرایش و نگارش، با نشانی (www.virastari.persianblog.ir)
ویرایش در زبان فارسی
پژوهشگر برای گذارش پژوهش خویش نیاز به آشنایی باآیین نگارش وروش ویرایش دارد که تنها به قواعد ویرایش وانواع آن وبرخی موارد مهم بسنده نماییم.
«ویرایش» از مصدر فارسی « ویراستن » است. پیشوند « vi » به معنای دور از هم وجدا و Razes به معنای نظم و ترتیب و در بر گیرنده ی معانی دو مصدر «پیراستن» و«آراستن » است . معادل انگلیسی و عربی آن Edit و« تحریر » است .
در گذشته ویراستاران (مصححان) متون کهن فارسی با اصلاح، تجدید نظر و مقابله ی متون، در عمل همان کار ویراستاران را انجام می دادند. کم کم با تدوین کتاب های دستور زبان فارسی و قاعده مند شدن آن ، صدها کتاب و مقاله درباره مسائل خط، درست نویسی و املا نگاشته شد. امروزه ویرایش یا بر روی کاغذ انجام می شود و یا به روش الکترونیک درکمپیوتر ویاهم بصورت فنی تر از آن.
انواع ویرایش
ویرایش محتوایی
ویرایشی که به ماهیت نوشته ومتن می بردازد به آن ویرایش محتوایی گفته میشود. ویراستاری کاری دقیق وظریف است چنان که شخص دیگری جز نویسنده به ویراستاری گذارش پژوهشی مبادرت می نماید، او باید بداند که آزادی عمل او محدود است ونمی تواند به اعمال سلیقه ای خود، سبک نویسنده را تغییر دهد؛ زیرا هر اثری نمودار سبک خاص صاحب آن اثر است نه نمودار سبک ویراستارآن. ویراستار می تواند کاستی های ونا دُرستی ها را پس از مراجعه به منابع اصلاح کند ولی اختلاف سلیقه ای را باید مؤلف در میان بگذارد ودر هر حال تصمیم عملی ونهایی برای یکدست کردن مطالب برعهده ی مؤلف می باشد.(روش تحقیق در علم حقوق، دکتور حسین آل کجباف ص133)
صفحه آرایی یعنی رعایت دقیق نشانه های نقطه گذاری، تناسب لازم بین فواصل سطرها، تقسیم نوشته به بندها یا پاراگراف مناسب، نشان دادن عنوان های اصلی وفرعی با تعیین نوع حروف، نشان دادن ارجاعات مختلف با علایم ونشانه ها از جمله اموری است که احاطه برآن برای پژوهشگران بسیار با ارزش تلقی می گردد.
در ویرایش محتوایی، ممکن است کارهایی از موارد زیر صورت پذیرد:
- حذف یا تقلیل وتلخیص مطالب؛
- جابجایی مطالب؛
- تبدیل، اصلاح، تعدیل، توضیح؛
- افزایش؛
- بازبینی وتصحیح؛
- برقرار ساختن نظم وترتیب واسلوب.(نگارش و ویرایش، احمد سمیعی، ص135)
ویرایش زبانی- ساختاری
این ویرایش ، شامل ویرایش خطاهای زبانی و ساختاری است؛ این خطاها شامل تغییر و تبدیل واژه ها و تعابیر، اصلاح ساختار نحوی وخطاهای معنایی و منطقی، کوتاه کردن جمله ها، حذف عناصر زاید و بی نقش و نظایر آن است.
ویرایش ساختاری به معنای رفع خطاهای دستوری، ساختاری و جملهبندی؛ اصلاح انحراف از زبان معیار ویکدست کردن زبان نوشته؛ ابهامزدایی از عبارتهای نارسا، مبهم، متناقض، نامفهوم و عامیانه؛ تنظیم واژه های غیر فارسی، کوتاه کردن جملههای طولانی؛ سادهسازی و روانسازی متن از نظر جملهبندی؛گزینش واژگان فارسی و تنظیم آنها بصورت مناسب.
این نوع ویرایش، شامل کارهای زیر است:
- یکدست کردن رسمالخط کلمات؛ به عنوان مثال، عبارتهایی مانند «میرساند»، «بسمه تعالی»، «اینجانب»، «بعرض» و «حضرتعالی» را به صورت درست آنها، یعنی «میرساند»، «باسمه تعالی»، «اینجانب»، «به عرض» و «حضرتعالی» بنویسیم.
اصلاح غلطیهای املایی؛ به عنوان مثال، کلمههایی مانند «درخاست» و «استحظار» را به صورت «درخواست» و «استحضار» بنویسیم. برخی از نویسندگان قایل به حذف «الف» در واژۀ «بسمه تعالی» اند. درین کلمه اصل حذف را مراعات باید کرد بهتر است. (نگارش و ویرایش، احمد سمیعی، ص137)
- کنترول پاراگرافبندی؛ یعنی جملههایی را که در کنار هم و در یک پاراگراف قرار می دهیم. همانطور که میدانیم در یک کتاب، جملههایی که یک مفهوم یا مثال خاص را توضیح میدهند، باید پشت سر هم بیایند و یک پاراگراف را تشکیل بدهند. به عنوان مثال، قبل از عبارتهایی مثل «بنابراین»، «در این حالت»، «برای این منظور»، «به عبارت دیگر»، «یعنی» و غیره، نباید یک پاراگراف جدید ایجاد کنیم.
- اصلاح یا اعمال نشانهگذاریهای متن؛
- یکدست کردن ضبط اعلام(زندگی نامه اشخاص وارده در متن)، اصطلاحات، آوانگاشت آنها در صورت لزوم و آوردن معادل لاتین کلمات؛
- اعمال قواعد عددنویسی، فورمولنویسی، اعرابگذاری و اختصارهای متنی؛
- مشخص کردن حدود نقلقولها، وارسی ارجاعات، درستی نشان مآخذ و پانوشتها و یادداشتها؛
بررسی کالبدشناسی اثر، شامل تمامی نمایهها، جدولها، نمودارها، تصاویر، عکسها، فهرست مطالب، واژهنامه و غیره؛ جالب است بدانید که بعضی از انتشارات کتاب معتبر دنیا، مانند: انتشارات دانشگاه کمبریج، کسانی را به عنوان(Indexer) نمایه ساز، به کار میگیرند که آن اشخاص فقط کارشان، ایجاد «نمایه گذاری» کتاب است؛ هر چند مسئولیت نهایی این قسمت، به عهده نویسنده کتاب است. (نگارش و ویرایش،سمیعی ص136)
- کنترول اندازه و قلم حروف، عنوان فصلها، بخشها وزیربخشها، سربرگها و نمونهخوانی. دقت داشته باشید که منظور از نمونهخوانی، غلطگیری تایپی است که با وجود اینکه بدیهیترین کار لازم برای یک نوشته قبل از چاپ شدن است، خیلی از نویسندگان و ناشران افغانی وایرانی، آن را انجام نمیدهند. تعداد غلطهای تایپیای که در بین کتابهای انگلیسیای که تا به حال خواندهام، پیدا کردهام، به اندازه تعداد انگشتهای یک دست هم نرسیده است؛ اما در مقابل، متأسفانه کتابهای فارسی، پر از غلطهای تایپی است.
ویرایش فنی
شامل اصلاح بند ها (پاراگراف ها ) نشانه گذاری، کاربرد شیوه املای درست ، یک دست کردن رسم الخط، رعایت علائم اختصاری ، عدد نویسی، فورمول نویسی وآراستگی ظاهری و نظم و ترتیب نوشته است.
به عبارت ساده تر:یک دست کردن رسم الخط کلمات؛ اصلاح غلطهای املایی؛ کنترول پاراگراف بندی؛ اصلاح یا اعمال نشانهگذاریهای متن؛ یکدست کردن ضبط اعلام، اعمال قواعد عدد نویسی،فورمولنویسی، اعرابگذاری و اختصارهای متنی؛ مشخص کردن حدود نقلقولها، بررسی کالبد شناسی اثر، کنترول اندازه و قلم حروف.(نگارش و ویرایش، احمد سمیعی گیلانی ص129)
ویرایش تخصصی یا علمی
هنگامی که محتوای تخصصی نوشته ای از نظر درستی مطالب، چارچوب نظری، رفع اشتباه های علمی، مقابله با متن (در صورت ترجمه بودن )، تضمین صحت علمی آن بررسی شود، به این نوع ویرایش، «ویرایش تخصصی یا علمی (محتوایی)» می گویند.
پس از پایان یافتن کار نوشتن، باید آن را از این سه منظر بازبینی کنیم. هر نوشته ای در مرحله اول فقط حاصل اندیشه ها و یافته های نویسنده است. اقدام بعدی ، رفع خطاهای دستوری ، زبانی و فنی و سامان دادن و ساده سازی نوشته است . ممکن است در این مرحله نه یک بار، بلکه چندین بار، مجبور شویم نوشته را بخوانیم تا آن را با معیارهای «زبان فارسی » برابر کنیم. (راهنمای ویراستاری و درست نویسی، حسن ذوالفقاری صص24- 100)
به عبارت ساده تر: حذف، اصلاح، تنظیم و جابهجایی مطالب برای انسجام و یکدستی نوشتار؛افزایش برخی نکات فراموششده، جا اُفتاده در متن یا پاورقی؛ مقابله متن با اصل توضیح بازبینی و تصحیح مطالب نادرست، متناقض و غیرعلمی.
یادداشت: نکتۀ خیلی مهمی که در نمونهخوانی باید به آن توجه کرد، این است که بهتر است کار نمونهخوانی را شخص دیگری غیر از نویسندۀ کتاب انجام دهد. چون بارها این مطلب را از نویسندگان مختلف شنیدهام که چون خود شان، نویسنده متن بودهاند، بعضی از جملههای کتاب، به جای چشم شان، به طور ناخودآگاه با ذهنشان مرور میشود و بنابراین بسیاری از غلطهای تایپی کتاب را نمیبینند .
نتیجه گیری
در نوِشتن نیز، مانند کارِ ساختمانی، از نظر استعداد وآمادگی برای نوِشتن؛ دو مرحله ی متمایز وجود دارد. در یک مرحله، بدنه ی نوِشته پدید می آید و، در مرحله دیگر، ظرایف ونازک کاری ها انجام می گیرد. نسبت اهمیّت این دو به نوع نوشته بستگی دارد. در نوشته های تحقیقی، نازک کاری اندک است ودر نوِشته های ذوقی، به خصوص در شعر، ظریف کاری اصل است؛ ودر این هردو، ساخت ونظم وتناسب مهمّ است.
در نگارش، شرط هایی هست. این شرایط در برخی از انواعِ نوِشته کمتر ودر برخی بیشتر است. با مطالعه ی نوشته های گوناگون، شرایطی در زمینه های گوناگون را میتوان شناخت. قبول این همه محدودیت ها در حکم پذیرش قواعد فنی پروسه تحقیق است ولازمۀ آن کسبِ مهارت وورزیدگی برای عمل کردن در چارچوب های تحمیلی است.
زبانِ نوشته های گوناگون هم سان نیست. مثلاً در نوشته های علمی، زبانی به کار می رود که با زبانِ نوشته های ادبی وذوقی فرق های اساسی دارد. زبانِ علمی شفاف است والفاظ وتعبیرات، در آن، عموماً دلالتِ مستقیم دارند؛ در صورتی که زبانِ آثارِ ادبی وتخیلی بیشتر تصویری ودلالت ها در آن غیرِ مستقیم است. در نوشته های ذوقی ویژگیهای بلاغی زبان ارزشِ دیگری پیدا می کند.
نوشته حامل پیام است که برای ابلاغ آن عناوین مطالب نوشته باید پُر مفهوم باشد وبرای این کار راه های گوناگون هست، چون تعریف، توصیف، استدلال، بررسیِ علل ونتایج، استشهاد وتمثیل وغیره.
فلهذا درین مقاله در ابتدا از نحوۀ کار برد واژه ها صحبت شده است وبه ترتیب اصول املایی واژه ها، قواعد املایی پسوندها وپیشوندها، و از شیوۀ ویراستاری در زبان فارسی هم سخن رفته است از جمله ویرایش محتوایی، ویرایش ساختاری، ویرایش فنی وتخصصی و ویرایش علمی صحبت به عمل آمده است و مبنای ارزشداری واهمیّت جانبی ویرایش در زبان فارسی وانواع آن سخن رفته است، امید است برای دانشجویان جذابیت داشته باشد.
منابع ومآخذ:
1- آل کجباف، دکتور حسین؛ روش تحقیق در علم حقوق با تأکید برپایان نامه نویسی، ، انتشارات جنگل، ایران، چ13، 1394هـ.
2- آموزشگاه مجازی ویرایش ونگارش، در نشانی سایت www.virastari.persianblog.ir
3- بياني، احمد؛ روشهاي تحقيق و سنجش در علوم تربيتي وروان شناسي، انتشارات رهيافت، تهران، چ1، 1378هـ.
4- جعفری، لنگرودی ؛ فرهنگ حقوقی، چاپ کانون معرفت، تهران.(بدون سال چاپ)
5- حافظ نيا، محمد رضا؛ مقدمه اي بر روش تحقيق در علوم انساني، انتشارات سمت، تهران، چ7، 1381هـ.
6- خلخالی، خانم نازیلا؛ بررسی علمی شیوهی خط فارسی، انتشارات ققنوس، تهران، 1375هـ.
7- ذوالفقاری، دکتورحسن؛ راهنمای ویراستاری و درست نویسی، نشر علم، تهران، چ2، 1390هـ.
8- ساروخاني، باق؛ روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي؛ چاپ ششم، تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انساني ومطالعات فرهنگي، تهران، چ6، 1380هـ.
9- سرمستانی، جمشید؛ شیوهنامه و املانامهی جامع خط فارسی، نشر سرمستان، تهران، چ1، 1387هـ.
10- سرمستانی، جمشید؛ قواعد جامع املای فارسی، نشر سرمستان، تهران، چ1، 1390هـ.
11- سيف، علي اکبر؛ روان شناسي پرورشي، انتشارات آگاه، تهران، چ1، 1379هـ.
12- غلامحسين زاده، غلام حسين؛ راهنماي ويرايش؛ چاپ اول، تهران: انتشارات سمت،تهران، چ1، 1379هـ.
13- گیلانی، احمد سمیعی، نگارش و ویرایش، انتشارات سمت، تهران، چ7، 1385هـ.
14- مولانا، محمد بلخي؛ مثنوي معنوي، تصحيح نيکلسون، انتشارات شرق، تهران،چ3، 1372هـ.
15- ياحقي، محمد جعفر و محمد مهدي ناصح؛ راهنماي نگارش و ويرايش، آستان قدس رضوي، مشهد، چ15، 1377هـ.