طــراوش آرزو هـــا
روزیکه نامزاد شدم ازروزیکه برای نخستین بارمکتب رفتم، جالب ترنبود، چون روزیکه مکتب میرفتم، تنها دنیارامیدیدم،ولی روزیکه نامزادشدم مسؤلیتهای خودرا درین دنیا می دیدم، خوب زندگی آغازشد:
پس ازین که دوران کودکی گذشت ونیروی عقل به شیرازه ای مغز من غالب شد، وخود راشناختم همیشه آرزوهایم باردیگری میگرفت، در روزهای نخستین، آرزوهای کهتروکمتری داشتم، امّاروز به روز آرزوهای تازه ای سراغم راگرفته، برمن می تازیدند.
آرزوهایکی پی دیگری میرسیدند وگاهی درآن پیروزبودم وگاهی هم بدبختانه نه! دوران روزهای لیسه رفتن هم به آخرخودنزدیک شدوازآن فارغ شدم، قدم به دانشگاه گذاشتم، آنهم بعد ازبریدن قطعه ای ازعمری من تمام شد. فوق لیسانس راهم آرزوداشتم، الحمدلله آنهم میسر شد، خوب روی هم رفته وقتی به دنبال آرزوهای خویشتن تلاش بیدریغانه بخرچ دهید، بدست میآید. نامزادی وعروسی هم آرزوهای متنوعی بودندکه بعدازدوران اواییل جوانی همیشه به سراغ من می آمدند.آنهم الحمدلله، دورانش سپری شد.ومن به آرزوهای دیگری پیوستم.
بسیاری ازانسانها براین باورندکه آرزوها نقطه ای پایان ندارند، ونقطه ای پایانش راکابوس مرگ میگذارد، بدون اینکه انسان اختیاری درآن داشته باشد.مهمترازآن اینکه این آرزوهاازکجاپدید می آیدودر ذهن انسان جایگزین شده ونشو ونمو میکند، نتیجه اش مهم نیست، چون مربوط به زحمات وخستگی های فراوان میشود.
امّانقطه پیدایش ونموی تدریجی این آرزوها که درکنارخواسته های انسان مطرح میگردند، نقطه غوروبررسی ماست که تاهنوزدانایان، کمترطرف آن گذرقلمی نموده اند.
آرزو پدیده ای است که يك سري خواسته ها و تمنیات كه انسان در جهت رشد و ترقی برنامه هاي زندگي خود، هم اکنون یابرای آینده به آنها نياز دارد، شكی وجود نداردکه انسان در هر برهه ای از زمان و مكان نياز به آرزو های تازه ای دارد.
آرزو را انواعی است: آرزوهاي تخیلی ونارواء وآرزوهاي حقيقي ومناسب ؛ آرزوهاي حقيقي رانیز اقساميست:
آرزوهاي مادي دنيوي، آرزوي مادي اخروي، آرزوهاي معنوي دنيوي، آرزوهاي معنوي اخروي و...
برای قلمرو یا گستره آرزوهاي حقيقي و مثبت انسان، هيچ نوعه موانعی وجود ندارد، آرزوهاي دنيوي هر چند مباح هستند انسان را دلبسته دنيا ودر دام غرور می کشاند.
طوریکه انسان مؤمن در آرزوهاي حقيقي و نيكو و سعادت بخش خويش ديگران را سهيم مي سازد. در آرزو كه يك نيت خيرخواهانه قلبي و باطنيست،وهم دردعاکه یک عمل گفتاری وخواستاری از خداي متعال است، وخير و نيكي و سعادت را براي همگان مي خواهد.
آرزوی خیالی یعنی:زمزمه کردن در تنهایی، همراه شدن با کاروان رویاها، پرواز شوق انگیز دل از زمین به آسمان، انباشتن دل نوشته ها دردفترخاطره هاوپرپرشدن امیدها درهوای اندیشه ها.
بايدگفت که هرانسانی اگرپرتلاش به دنبال آرزوهای خودبگردد، مشکلات رسیدن به آنراتحمل کند، به آن حتماًمیرسد.
امّااگرآرزوی این انسان آرزوی مشروع باشد، باتحمل مشکلات راههای رسیدن به آرزویش،ثواب واجرصبرخویش راازایزیدمتعال بدست می آورد.که "هم مزد وهم خرما" میشود.
اگرآرزوهای انسان نامشروع باشد،تحمل بارسختیهای رسیدن به آرزو راتنها خودتحمل می کند، واگرنیت بدی رادنبال میکرد. همراه باتحمل مشکلات گناهان مسیررسیدن به آرزوهایش رابدوش میکشد.
برخی اهل نظر "آرزو" و"هدف"رایک پدیده ای بانامهای مختلف دانسته اند، امّاتعداددیگر دربین هردوتفاوت اندکی قایل شده اند، وگفتند:آرزوعام است وهدف خاص، آرزوچندین بُعدی است، امّاهدف یک بُعدی است، گاهی هم شده که هدف درقالب آرزو مطرح گردیده باشد، مگربسیارکم.
آرزوها درقشر افراد فرق میکند، آرزوهای جوانان نسبت به موی سفیدان پرجوانه وجوانتر.آرزوهای مردان نسبت به زنان برومندتر، آرزوهای اشخاص پرعقل نسبت به اشخاص کم عقل تفاوت بارزی داشته است.بسیارکم دیده شده است که درنوعیت تفاوت کند،امّادرکل تفاوت عمده ای آن درکیفیت وکمیت زیادترمطرح گردیده است.
بااین مقیاس اگربه پیش برویم بایدگفت که آرزوهای جوان وبرومند، طراوش شده ای اندیشه ازاشخاص جوان عاقل وپُرفکراست.پس جوان برفکرآرزوی نامزادی خودرا در مهمات دینی اش جستجومیکند، امّاجوان خودنگر در زرق وبرق دنیا.
جوان عقلمندومسلمان درموردنامزادی فکرمیکندکه برای مسؤلیتهای بزرگ دینی اش اورا یاری دهد. امّاجوان سفله درفکرعیش وعشرت دنیااست که چهار روزدنیای زودگذر رابانامزادی پرعیش سپری کند.
آرزوهای مابایددرمورد زود گذر ساختن روزهای سال نباشد، بلکه برای محصول نیکوی نتایج نیکی های روزهای سال باشد. کسانی هم درین دنیاسراغ شده اندکه از روز آمدن شان درین دنیا تارفتن شان آرزوی نداشتند جزسِیرساختن نفس وشکم خویش.
آرزوها معمولاً انسان رابه صَوب دنیای نامعلومی میبرد، وقتی باآن روبروشد،ازمجهول، معلومی بدست میآید، آرزوهای انسان اکثراً مشخص ومعلوم است، امّامسیر رسیدن به آن آنقدر مجهول ونامعلوم میگرددکه انسان خودرا درآن مفقود احساس میکند.گاهی هم شده که انسانی درمسیرآرزوهایش مفقودشده وهرگزبرنه گشته است.
بسیاری ازانسانهای ساکن درین دنیا، آرزوهای مُتَعَلق به اشیای دنیایی رادرمغزخویش می پرورانند، گاهی هم شده که برخی ازانسانها آرزوی های ماورای دنیا را داشته باشند.آرزوهای که دراندیشه ای بسیاری ازانسانهااصلاًعبورنه میکند.
طوریکه گفته شدآرزوهادراندیشه انسانها متولد شده بزرگ وبزرگترمیشوند، انکشاف می نمایند، پس این آرزوهای انکشاف یافته، هسته ای آرزوهای نخستین نیستند،بلکه متولد شده ای آز آرزوهای انکشاف یافته ای دیگری هستند، زیراکه همیشه سیرتکامل درهرنقطه ای انکشافی معکوس همدیگرنیستند، بلکه در ردیف هم قراردارند، وآرزو های بزرگ نقطه ای معکوسی ازآرزوهای خوردبشمار می آیند.
گردش دوران مارابه طرف آرزوهای می کشاندکه آبادی وویرانی آن راتمثیل کند، امّامسافرگذرای دنیا، نقش چنین آرزوهارادرکامیابی اندیشه ای انسان تمنامی کند.آنچه مربوط به دنیای دُون میگردد، هدف اصلی آرزوهای انسان نیست، ولی این دنیای دون است که مرام اصلی رادرآرزوهای انسان انداخته است.
اگرماکارگذار دنیاهستیم مسؤلیت مابزرگترازآن است که ما تصورمیکنیم ولی دنیامراحل کارگذاری ماراتبدیل به شکل دیگری ساخته است، چیزی دیگری رادرآرزوهای ماواردمیکند، وهدف اصلی راازمیان بر می دارد، وماانسان های غافل وفراموش کار، کمتربه چنین خدعه وفریب تن میدهیم،گاهی هم شده که اصلاً به چنین حیله متوجه نه شده ایم.دنیا ازماکارخودرا درچوکات و قوانین وضع کرده خود میخواهد.وماآرزوی های خودرادرمحدوده قوانین دنیا، نمیتوان قوانین دنیا رانادیده گرفت، بلکه میتوان تدبیر بخرچ داد وآرزوهای خودرا درنقش قوانین دنیامَسیرداده وطبق آن، مسیردنیارادر آرزوهای خویش جستجو ودریافت نمود، اگرانسانی بگویدمن درین دنیازندگی میکنم،سردی وگرمی وروزوشب رانمی پذیرم، چون اصطحکاک مسیرکارم میگردد، نمیتوانند موانع راازسری راه خویش بردارد.بلکه میتواندبرنامه های روزمره ای خویش که مطروحه های آرزویش است، برمداران تنظیم نماید، وکارهای خویش رابه پیش ببرد.
پس نتیجه ای کارش درهرموسم نقطه ای توازن خودرابه نمایش میگذارد، دقیقاً کارش به سیستم خوبی سیر ارتقایی رانشان داده وازمسیرموانع هایکی پی دیگری عبورمیکند، امّااگرگویددرچنین موانع کارنمیکنم، نمیتوانند کاری ازدستش انجام شود، که موانعی وجود نداشته باشد، پس ارزش کاربرمقدارموانع آن سنجیده میشود.وانسان اندیشمند وصول به نقطه ای هدف رادیده، موانعی رانمی بیند.وبرهدفش متوصل میشود.
پس ازین که دوران کودکی گذشت ونیروی عقل به شیرازه ای مغز من غالب شد، وخود راشناختم همیشه آرزوهایم باردیگری میگرفت، در روزهای نخستین، آرزوهای کهتروکمتری داشتم، امّاروز به روز آرزوهای تازه ای سراغم راگرفته، برمن می تازیدند.
آرزوهایکی پی دیگری میرسیدند وگاهی درآن پیروزبودم وگاهی هم بدبختانه نه! دوران روزهای لیسه رفتن هم به آخرخودنزدیک شدوازآن فارغ شدم، قدم به دانشگاه گذاشتم، آنهم بعد ازبریدن قطعه ای ازعمری من تمام شد. فوق لیسانس راهم آرزوداشتم، الحمدلله آنهم میسر شد، خوب روی هم رفته وقتی به دنبال آرزوهای خویشتن تلاش بیدریغانه بخرچ دهید، بدست میآید. نامزادی وعروسی هم آرزوهای متنوعی بودندکه بعدازدوران اواییل جوانی همیشه به سراغ من می آمدند.آنهم الحمدلله، دورانش سپری شد.ومن به آرزوهای دیگری پیوستم.
بسیاری ازانسانها براین باورندکه آرزوها نقطه ای پایان ندارند، ونقطه ای پایانش راکابوس مرگ میگذارد، بدون اینکه انسان اختیاری درآن داشته باشد.مهمترازآن اینکه این آرزوهاازکجاپدید می آیدودر ذهن انسان جایگزین شده ونشو ونمو میکند، نتیجه اش مهم نیست، چون مربوط به زحمات وخستگی های فراوان میشود.
امّانقطه پیدایش ونموی تدریجی این آرزوها که درکنارخواسته های انسان مطرح میگردند، نقطه غوروبررسی ماست که تاهنوزدانایان، کمترطرف آن گذرقلمی نموده اند.
آرزو پدیده ای است که يك سري خواسته ها و تمنیات كه انسان در جهت رشد و ترقی برنامه هاي زندگي خود، هم اکنون یابرای آینده به آنها نياز دارد، شكی وجود نداردکه انسان در هر برهه ای از زمان و مكان نياز به آرزو های تازه ای دارد.
آرزو را انواعی است: آرزوهاي تخیلی ونارواء وآرزوهاي حقيقي ومناسب ؛ آرزوهاي حقيقي رانیز اقساميست:
آرزوهاي مادي دنيوي، آرزوي مادي اخروي، آرزوهاي معنوي دنيوي، آرزوهاي معنوي اخروي و...
برای قلمرو یا گستره آرزوهاي حقيقي و مثبت انسان، هيچ نوعه موانعی وجود ندارد، آرزوهاي دنيوي هر چند مباح هستند انسان را دلبسته دنيا ودر دام غرور می کشاند.
طوریکه انسان مؤمن در آرزوهاي حقيقي و نيكو و سعادت بخش خويش ديگران را سهيم مي سازد. در آرزو كه يك نيت خيرخواهانه قلبي و باطنيست،وهم دردعاکه یک عمل گفتاری وخواستاری از خداي متعال است، وخير و نيكي و سعادت را براي همگان مي خواهد.
آرزوی خیالی یعنی:زمزمه کردن در تنهایی، همراه شدن با کاروان رویاها، پرواز شوق انگیز دل از زمین به آسمان، انباشتن دل نوشته ها دردفترخاطره هاوپرپرشدن امیدها درهوای اندیشه ها.
بايدگفت که هرانسانی اگرپرتلاش به دنبال آرزوهای خودبگردد، مشکلات رسیدن به آنراتحمل کند، به آن حتماًمیرسد.
امّااگرآرزوی این انسان آرزوی مشروع باشد، باتحمل مشکلات راههای رسیدن به آرزویش،ثواب واجرصبرخویش راازایزیدمتعال بدست می آورد.که "هم مزد وهم خرما" میشود.
اگرآرزوهای انسان نامشروع باشد،تحمل بارسختیهای رسیدن به آرزو راتنها خودتحمل می کند، واگرنیت بدی رادنبال میکرد. همراه باتحمل مشکلات گناهان مسیررسیدن به آرزوهایش رابدوش میکشد.
برخی اهل نظر "آرزو" و"هدف"رایک پدیده ای بانامهای مختلف دانسته اند، امّاتعداددیگر دربین هردوتفاوت اندکی قایل شده اند، وگفتند:آرزوعام است وهدف خاص، آرزوچندین بُعدی است، امّاهدف یک بُعدی است، گاهی هم شده که هدف درقالب آرزو مطرح گردیده باشد، مگربسیارکم.
آرزوها درقشر افراد فرق میکند، آرزوهای جوانان نسبت به موی سفیدان پرجوانه وجوانتر.آرزوهای مردان نسبت به زنان برومندتر، آرزوهای اشخاص پرعقل نسبت به اشخاص کم عقل تفاوت بارزی داشته است.بسیارکم دیده شده است که درنوعیت تفاوت کند،امّادرکل تفاوت عمده ای آن درکیفیت وکمیت زیادترمطرح گردیده است.
بااین مقیاس اگربه پیش برویم بایدگفت که آرزوهای جوان وبرومند، طراوش شده ای اندیشه ازاشخاص جوان عاقل وپُرفکراست.پس جوان برفکرآرزوی نامزادی خودرا در مهمات دینی اش جستجومیکند، امّاجوان خودنگر در زرق وبرق دنیا.
جوان عقلمندومسلمان درموردنامزادی فکرمیکندکه برای مسؤلیتهای بزرگ دینی اش اورا یاری دهد. امّاجوان سفله درفکرعیش وعشرت دنیااست که چهار روزدنیای زودگذر رابانامزادی پرعیش سپری کند.
آرزوهای مابایددرمورد زود گذر ساختن روزهای سال نباشد، بلکه برای محصول نیکوی نتایج نیکی های روزهای سال باشد. کسانی هم درین دنیاسراغ شده اندکه از روز آمدن شان درین دنیا تارفتن شان آرزوی نداشتند جزسِیرساختن نفس وشکم خویش.
آرزوها معمولاً انسان رابه صَوب دنیای نامعلومی میبرد، وقتی باآن روبروشد،ازمجهول، معلومی بدست میآید، آرزوهای انسان اکثراً مشخص ومعلوم است، امّامسیر رسیدن به آن آنقدر مجهول ونامعلوم میگرددکه انسان خودرا درآن مفقود احساس میکند.گاهی هم شده که انسانی درمسیرآرزوهایش مفقودشده وهرگزبرنه گشته است.
بسیاری ازانسانهای ساکن درین دنیا، آرزوهای مُتَعَلق به اشیای دنیایی رادرمغزخویش می پرورانند، گاهی هم شده که برخی ازانسانها آرزوی های ماورای دنیا را داشته باشند.آرزوهای که دراندیشه ای بسیاری ازانسانهااصلاًعبورنه میکند.
طوریکه گفته شدآرزوهادراندیشه انسانها متولد شده بزرگ وبزرگترمیشوند، انکشاف می نمایند، پس این آرزوهای انکشاف یافته، هسته ای آرزوهای نخستین نیستند،بلکه متولد شده ای آز آرزوهای انکشاف یافته ای دیگری هستند، زیراکه همیشه سیرتکامل درهرنقطه ای انکشافی معکوس همدیگرنیستند، بلکه در ردیف هم قراردارند، وآرزو های بزرگ نقطه ای معکوسی ازآرزوهای خوردبشمار می آیند.
گردش دوران مارابه طرف آرزوهای می کشاندکه آبادی وویرانی آن راتمثیل کند، امّامسافرگذرای دنیا، نقش چنین آرزوهارادرکامیابی اندیشه ای انسان تمنامی کند.آنچه مربوط به دنیای دُون میگردد، هدف اصلی آرزوهای انسان نیست، ولی این دنیای دون است که مرام اصلی رادرآرزوهای انسان انداخته است.
اگرماکارگذار دنیاهستیم مسؤلیت مابزرگترازآن است که ما تصورمیکنیم ولی دنیامراحل کارگذاری ماراتبدیل به شکل دیگری ساخته است، چیزی دیگری رادرآرزوهای ماواردمیکند، وهدف اصلی راازمیان بر می دارد، وماانسان های غافل وفراموش کار، کمتربه چنین خدعه وفریب تن میدهیم،گاهی هم شده که اصلاً به چنین حیله متوجه نه شده ایم.دنیا ازماکارخودرا درچوکات و قوانین وضع کرده خود میخواهد.وماآرزوی های خودرادرمحدوده قوانین دنیا، نمیتوان قوانین دنیا رانادیده گرفت، بلکه میتوان تدبیر بخرچ داد وآرزوهای خودرا درنقش قوانین دنیامَسیرداده وطبق آن، مسیردنیارادر آرزوهای خویش جستجو ودریافت نمود، اگرانسانی بگویدمن درین دنیازندگی میکنم،سردی وگرمی وروزوشب رانمی پذیرم، چون اصطحکاک مسیرکارم میگردد، نمیتوانند موانع راازسری راه خویش بردارد.بلکه میتواندبرنامه های روزمره ای خویش که مطروحه های آرزویش است، برمداران تنظیم نماید، وکارهای خویش رابه پیش ببرد.
پس نتیجه ای کارش درهرموسم نقطه ای توازن خودرابه نمایش میگذارد، دقیقاً کارش به سیستم خوبی سیر ارتقایی رانشان داده وازمسیرموانع هایکی پی دیگری عبورمیکند، امّااگرگویددرچنین موانع کارنمیکنم، نمیتوانند کاری ازدستش انجام شود، که موانعی وجود نداشته باشد، پس ارزش کاربرمقدارموانع آن سنجیده میشود.وانسان اندیشمند وصول به نقطه ای هدف رادیده، موانعی رانمی بیند.وبرهدفش متوصل میشود.
نشرشده: بتاريخ 3حوت 1392خورشيدي http://www.khawaran.com
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۴ ساعت 11:48 توسط دکتورشمیم بهار غفوری
|